انتخابات یا «ختنه آخوندی» در ایران؟
- رده: مقالات
- نویسنده: حمید برنا
- منتشر شده در یکشنبه، 19 جوزا 1392
رژیم منفور ایران بازهم در تب و تاب مضحکهای زیر نام «انتخابات» است که به جرئت میتوان آنرا مسخره ترین انتخابات دنیا نام گذاشت ــ حتی مسخره تر از دو «انتخابات» گذشته افغانستان. «انتخابات» تحت سیطره فاشیستهایی که کوچکترین ارزشی به انسان و حقوقش نداشته و شمشیر بدست بیش از سه دهه است که هرگونه فریاد آزادیخواهی و انسانیت را سرمیبرند.
آخوندهای ایران همانند جهالت پیشگان «امارت اسلامی» طالبان به شدت مستبد، چپاولگر و طماع با همكاری غربی ها و بخصوص امریكا در سال ۱۳۵۷ بر ایران نصب شدند. وقتی این فاشیست های مذهبی در راس نهاد های اطلاعاتی و نظامی به نام «ولایت فقیه» تكیه زدند، با سركوب نیروهای ملی و مترقی، حكومت استبدادی شانرا بر بنای جنایت، فساد، غارت، شهوترانی در جهان بیمانند ساخته اند.
جمهوری اسلامی امروز سمبول بربریت و سرکوب و اختناق در جهان است. کوچکترین اختلاف حتی از جانب حامیان رژیم با وحشیانه ترین صورت خفه میگردد و آزادی های فردی و مدنی مردم ایران جبارانه زیر تازیانه و قساوت جاهلان حاکم نقض میگردند. سانسور و ضدیت با هرگونه مظاهر دموکراسی مشخصه اصلی جانیان حاکم در ایران میباشد.
اما با تمام این، یک مشت جواسیس کثیف و چتلی خواران این رژیم بویناک در افغانستان برایش تبلیغ راه انداخته بر گندیدگیهایش پرده میافکنند. از جمله سید عیسی حسینی مزاری، از جیره خواران ایران در یکی از آخرین بیانات بیشرمانه اش گفته است:
«انتخاباتی که اکنون در ایران برگزار میشود، از مدرنترین و سالمترین انتخابات نه تنها در منطقه بلکه در کل دنیاست.» (خبرگزاری فارس، ۹ جون ۲۰۱۳)
به خاطر این طنز تلخ حسینی مزاری، لازم نیست به میلیونها ایرانی اسیر دستگاه خونخوار و مستبد آخوندی و بخصوص زنان محروم آنکشور مراجعه کنیم، پناهجویان معصوم ما که همه روزه درد شلاق و فاشیزم اربابان حسینی را در آنکشور تجربه میکنند، به روی او تف خواهند انداخت که اینچنین وقیحانه به غیردموکراتیک ترین و سیاهترین رژیم جهان پوزه مالی میکند.
وقتی شخص خون آشامی بنام رهبر تمام قدرت را در پنجال گرفته باشد و همه نهاد های چماق بدست از وی دستور گرفته هرگونه صدای مخالف با بند و زندان و شکنجه و اعدام سرکوب شود، وقتی زنان به مثابه نیمی از پیکر اجتماع عملا از حیات سیاسی به دور پرتاب شده اند، حرف از «انتخابات» در چنین کشوری جز شیادی مفهومی ندارد بگذریم از اینکه آنرا با القاب خنده آور «مدرن ترین» و «سالم ترین» ستود.
خیزش های وسیع و سراسری در ایران بعد از «انتخابات» گذشته بیداری و بیزاری مردم ایران از این رژیم ضدانسانی را به نمایش گذاشت.
دستگاه استبداد آخوندی متشکل از نهاد های طویل و عریضی است که همه از جلادی به نام «خامنهای» فرمان میگیرند و او در واقع «نماینده خدا» شمرده شده در همه امور کشور از حق «وتو» برخوردار است. شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه، ارتش، بسیج، مجلس خبرگان، ستاد كل نیروها، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطبوعات، رئیس جمهور و ... در چنگ این دیکتاتور مذهبی میباشند.
وقتی شرایط اصلی تایید صلاحیت کاندیدان تعظیم به نهاد قرون وسطاییای به نام «ولایت فقیه» باشد و کوچکترین ضدیت و مخالفت با آن توسط نهاد های هیتلری سرکوب گردد، تنها انسانهای فروختهشدهای از نوع چاکران افغان این غده چرکین میتوانند یکچنین «انتخابات» را جدی بگیرند، اما با پوزخند عناصر با حداقل حس انسانی مواجه میگردند.
طبق قانون این دژخیمان انسانیت، كاندیدان باید ابتدا از دم تیغ مجمعی متشکل از جلادان مذهبی به نام «شورای نگهبان» بگذرند. این شورا متشكل از ۱۲ نفر اعضا میباشد كه ۶ تن توسط رهبر و ۶ تن از طرف مجلس به اصطلاح نمایندگان انتخاب میشوند. در كشوری که چنین نهاد مذهبی و به شدت متعصب و جاهل صلاحیت رد و یا تایید كاندیدان را داشته باشد آیا میتوان انتخابات آن كشور را «سالم» دانست؟
در تازه ترین مورد، از ۶۸۶ نفر كاندید ریاست جمهوری، تنها ۸ تن «ختنه سیاسی» و یا بهتر است بگویم «ختنه آخوندی» شده اند و بقیه همه رد صلاحیت گردیدند. حتی یکی از پایه های این رژیم آدمکش، هاشمی رفسنجانی که سه دهه است در صف اول جنایتکاران این دستگاه آدمخوار قرار داشته، رد صلاحیت گردید. هشت کاندید تاییدشده، هرکدام مهره های عمده تحمیل شقاوت و پلیدی نسبت به مردم شریف ایران بوده اند که در یک جامعهای با حداقل اصول دموکراتیک به خاطر خیانت به وطن و مردم محکوم به اشد مجازات میشدند.
رژیمی که با تنفر همگانی و مقاومت مردمی مواجه است و از درون بصورت بیمانندی پوسیده، برای مشروعیت بخشیدنش نیاز به اکروباسی های مبتذلی دارد که سراسر عمر نکبتبارش مملو از این شیوه های عوامفریبانه بوده است. ازهمینرو دیگر حنای این نیرنگهایش رنگ باخته و به درستی اکثریت مردم ایران انتخابات را به تمسخر میگیرند و تمامی نیروهای دگراندیش و مدافع آزادی علیه این نمایشات خیمه شب بازی بسیج شده آنرا افشا و تحریم نموده اند.
جنگ بر سر قدرت و جاه طلبی ها طی ۳۵ سال حزب جمهوری اسلامی را به دو دسته «اصولگرا» و «اصلاح طلب» كه رقیبان همدیگر ولی با ماهیت یکسان هستند تبدیل نموده است. سر دسته اصولگراها خامنهای، احمدی نژاد، بادامچیان، روحانی، سعید جلیلی، ولایتی و غیره میباشند و سردسته «اصلاح طلبان» محمد خاتمی، میرحسین موسوی و كروبی هستند. این دوجناح اگر از یکسو باهم درگیر بوده برای کسب قدرت کله همدیگر را میشکنند، اما در کلیت نظام فاشیستی حاکم هردو مدافع «ولایت فقیه» بوده این سیستم متروک را پرستش میکنند. حاکمیت شاریده آخوندی امروز بیش از هرزمان دیگر از درون دچار اختلافات شدید است و هریک از سران مافیایی به خون همدیگر تشنه اند.
طی چندسال گذشته درحالیکه گراف فقر، بینوایی، بیخانمانی و سیهروزی مردم ایران به منتهایش رسیده، اما فساد مالی و چپاول دارایی های مردم ایران توسط سرکردگان رژیم بطور بیسابقهای اوج گرفته است و روزی نیست که بویش از رسانه ها بلند نباشد. هرکدام از مهره های رژیم درحالیکه پایان دوران جباریت شانرا روزشماری میکنند صدها میلیون دالر را به بانک های خارجی منتقل کرده اند تا آینده خود را تضمین نمایند.
رژیم ننگینی که ملت ایران از آن تنفر دارد و فقط با توسل به زور و چماق و نیروی مسلح خود را بر مردم تحمیل میکند، تلاش زیادی به خرج داده که با علم کردن پرچم «اصلاح طلبی» چند صباحی دیگر مردم را فریفته به انتظار تغییر بنشاند. اما رویکار آمدن خاتمی به اصطلاح «اصلاح طلب» ثابت ساخت که این دو جناح تار و پود یک کرباسند و هیچ فرق ماهوی باهم نداشته در کشتار، جهالت پیشگی و ضدیت با انسانیت و دموکرسی همه با هم یکدست و متحد اند. مردم ایران نیز به تجربه دریافته اند که «اصلاح طلبی» شعار گول زنندهای برای فریب مردم است و تنها با برچیده شده بنیاد این ماشین اختناق و جنایت و فساد میتوانند نفسی به راحتی بکشند. خیزش های وسیع و سراسری در ایران بعد از «انتخابات» گذشته بیداری و بیزاری مردم ایران از این رژیم ضدانسانی را به نمایش گذاشت.
به نظرم امریكا و غرب دوام چنین رژیم سفاكی را در ایران به نفع خود میبینند زیرا حاكمیت مافیایی در ایران به جز فساد، فحشا، مواد مخدر، فقر و بیكاری، بحران اقتصادی، كشتار عناصر ملی و مترقی و بلایای فراوان دیگر ارمغانی برای ملت ایران نداشته است و امپریالیستهای غربی همیشه عاشق اینچنین رژیمها بوده اند. بار تحریم های اقتصادی را نیز فقط مردم نادار ایران بر دوش میکشند.
حاکمیت آخوندی هم با همه سر و صدای کرکننده علیه «استکبار جهانی» در طول حیات ننگینش با امریکا، اسرائیل و غرب در پس پرده در ساخت و پاخت های خاینانه قرار داشته است. امروز نیز اگر حمایت نهان امریکا از این رژیم نمیبود، مدتها قبل به زور بازوان مردم به زباله دان فرستاده میشد. امریکا برای پیشبرد سیاست های استراتژیک، اقتصادی و سیاسی اش در منطقه شدیدا به اینچنین رژیم زورگو و ساطوربدست نیاز دارد. امریکا با تبلیغات و بزرگسازی دولت ایران به بهترین وجهی جنگ تسلیحاتی دیگری را در منطقه دامن زده که از این طریق سودهای سرشاری به جیب سازندگان تسلیحات نظامی آنکشور واریز میگردد، چیزی که برای احیای اقتصاد ورشکسته اش حیاتیست.
من یقین کامل دارم که دیگر مردم ایران فریب آخوندها را نخورده میدانند که چهره های خونآلود و كثیف چون احمدی نژاد، رفسنجانی، خاتمی، جلیلی، ولایتی، روحانی، رضایی و غیرهیچ فرقی از همدیگر ندارند و به روی تمامی شان چلیپا میکشند. مردم ایران تنها با بازوان توانمند شان و با شعار «دموکراسی»، «آزادی» و «مرگ بر بنیادگرایی آخوندی» میتوانند خود تغییرات را بوجود آورند و خود منشاء تغییر باشند بخاطر رهائی از جهنم رژیم تئوکراتیک برای یک ایران آزاد و عاری از گند آخوندیزم.
آنان افغانهای مزدورپیشهای که با گرفتن تومان، روز مرگ بنیانگذار این دولت شکنجهگر و پاسبان جهالت را در کابل برگزار کردند در واقع چتلی های آن رژیم را به روی خود مالیدند. کرزی نیز به پاس بوجی های دالری که به حیث حقالسکوت از آخوندهای ایرانی دریافت داشته است، وظیفه خود دانست که به آتش کشیده شدن تصاویر دیکتاتوران مذهبی ایران توسط جوانان افغان را محکوم نماید.
رژیم پلید جمهوری اسلامی رفتنیست، اما چوچه های حرام افغانش نیز قادر نخواهند شد از تیغ محکمه مردم ما به خاطر اینهمه وطنفروشی ها و جاسوسی هایشان به این ننگ بشریت جان سالم برند.