شعری از آقای رضا مقصدی برای فرخنده
- رده: هنر و ادبیات
- نویسنده: رضا مقصدی
- منتشر شده در شنبه، 15 حمل 1394
شاعر فرزانه ایران، آقای رضا مقصدی شعری در سوگ فرخنده سروده به حزب همبستگی فرستادهاند. وی ضمن ارسال شعر، پیامی برای مردم افغانستان دارند که بدینوسیله از احساس بزرگ انسانی شان قلبا سپاسگزاریم:
«درود بر شما!
دیرسالیست اندوهِ افغانستان، اندوهِ دنبالهدار من است. سالهاست آرزومندِ شادمانیِ شایستهی این مردم رنجدیدهام. این سوگسروده را بنام فرخنده نوشتهام تا گوشهی ناچیزی از همدردیهای انسانیِ یک شاعر ایرانی را با شما درمیان گذاشته باشم.
روی وُ موی وُ آرزوی خوشبویِ تان را میبوسم.
با عاطفهی سبز.
رضا مقصدی»
غصهی تابوتِ او
در دلِ «کابُل» نشست.
در سوگِ فرخنده، زنی که به آتش کشیده شد.
همسفر ِآبها
همنفس ِ روز بود.
در دل ِآیینهها
چهره برافروز بود.
شادی ِایام را
نام ِ برازنده، داشت.
با غم ِ دیرینهاش
خندهی فرخنده، داشت.
شب که فرو میکشید
پردهی خورشید را
جان، به سراپردهیِ
تازهی گُل میدمید.
ظلمتِ بیداد را
زمزمهی نور شد.
عاطفهی داد را
عشرتِ انگور شد.
غصهی تابوتِ او
بر سر ِ دوشِ زنان-
در دلِ «کابُل» نشست.
کوچه به هر کوچه، رفت
در بر ِهر گُل، نشست.
آه...، دگرباره، آه...
عشقِ شکوفنده را
جامه، به تن، چاک شد.
شعر ِدرخشندهاش
مرثیهی خاک شد.
از دلِ او خنده رفت.
خندهی فرخنده رفت.