درباره‌ی «وحشت اخلاقی» و ارزش سخن گفتن: سکوت غرب درباره‌ی غزه

ایلان پاپه

نویسنده: ایلان پاپه
منبع: سایت «مجله جنوب جهانی» | تاریخ نشر: ۲۲ اپریل ۲۰۲۵

در ذیل مطلب ارزشمند و کم‌نظیر، ایلان پاپه، مورخ سوسیالیست و مبارز ضدصهیونیست را می‌خوانیم که از سکوت وقیحانه‌ی رسانه‌های امپریالیستی و نویسندگان اجیر در غرب در برابر نسل‌کشی مردم فلسطین به‌دست رژیم خون آشام صهیونیستی پرده برمی‌دارد. در این افشاگری، روشنفکران بی وجدان و شرفباخته‌ی وطنی مثل ملک ستیز و دیگر «کارشناسان» خودفروخته‌ی جهادی و طالبی نیز به طور غیرمستقیم رسوا می‌شوند که اکنون پستان اپوزیسیون مادرفروش ایرانی را هم با افتخار در دهان گرفته و علیه مقاومت ضدامپریالیستی تاریخ‌ساز و عظیم فلسطین، حرف‌های ترامپ و موساد را نشخوار می‌کنند.
با اجازه‌ی ایلان پاپه و مجله‌ی «جنوب جهانی»، در اینجا نقل اندکی فشرده شده نوشته را تقدیم می‌نماییم.

پاسخ‌های جهان غرب به وضعیت نوار غزه و کرانه‌ی باختری پرسشی آزاردهنده را مطرح می‌کند: چرا غرب رسمی، و به‌ویژه اروپای غربی رسمی، نسبت به رنج فلسطینی‌ها چنین بی‌تفاوت است؟ چرا حزب دموکرات ایالات متحده به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در حفظ بی‌رحمی روزمره در فلسطین همدست است، همدستی‌ای که آنقدر آشکار بود که احتمالاً یکی از دلایل شکست آن‌ها در انتخابات بود، زیرا رأی عرب-آمریکایی‌ها و مترقی‌ها در ایالت‌های کلیدی نتوانست و به‌درستی هم نتوانست دولت بایدن را به خاطر مشارکتش در نسل‌کشی نوار غزه ببخشد؟

این پرسشی به‌جاست، با توجه به اینکه ما با یک نسل‌کشی تلویزیونی روبرو هستیم که اکنون در میدان تجدید شده است. این وضعیت با دوره‌های قبلی که بی‌تفاوتی و همدستی غرب نشان داده می‌شد، چه در جریان نکبت یا در طول سال‌های طولانی اشغال از سال ۱۹۶۷، متفاوت است.

در طول نکبت و تا سال ۱۹۶۷، به دست آوردن اطلاعات آسان نبود، و سرکوب پس از سال ۱۹۶۷ بیشتر تدریجی بود و به همین دلیل توسط رسانه‌ها و سیاست‌های غربی که از پذیرش تأثیر تجمعی آن بر فلسطینی‌ها خودداری می‌کردند، نادیده گرفته می‌شد. اما این هجده ماه اخیر بسیار متفاوت است. نادیده گرفتن نسل‌کشی در نوار غزه و پاکسازی قومی در کرانه‌ی باختری را فقط می‌توان عمدی توصیف کرد نه ناشی از جهل. هم اقدامات اسرائیلی‌ها و هم گفتمان همراه آن برای نادیده گرفته شدن بیش از حد آشکار است، مگر اینکه سیاستمداران، دانشگاهیان و روزنامه‌نگاران تصمیم بگیرند که این کار را انجام دهند.

این نوع نادیده گرفتن، پیش از هر چیز، نتیجه‌ی موفقیت گروه‌های فشار اسرائیلی است که در زمینه‌ی حاصلخیز عقده‌ی گناه اروپایی، نژادپرستی و اسلام‌هراسی شکوفا شدند. در مورد ایالات متحده، این همچنین نتیجه‌ی سال‌ها ماشین فشار مؤثر و بی‌رحمانه‌ای است که تعداد بسیار کمی در دنیای دانشگاهی، رسانه‌ها و به‌ویژه سیاست جرأت نافرمانی از آن را دارند. این پدیده در پژوهش‌های اخیر به عنوان وحشت اخلاقی شناخته می‌شود، که بسیار مشخصه‌ی بخش‌های آگاه‌تر جوامع غربی است: روشنفکران، روزنامه‌نگاران و هنرمندان.

وحشت اخلاقی وضعیتی است که در آن فرد از پایبندی به اعتقادات اخلاقی خود می‌ترسد زیرا این امر مستلزم شهامتی است که ممکن است عواقبی داشته باشد. ما همیشه در موقعیت‌هایی قرار نمی‌گیریم که نیازمند شجاعت، یا حداقل صداقت باشد. وقتی این اتفاق می‌افتد، در موقعیت‌هایی است که اخلاق یک ایده انتزاعی نیست، بلکه فراخوانی برای اقدام است. به همین دلیل بسیاری از آلمانی‌ها وقتی یهودیان به اردوگاه‌های مرگ فرستاده شدند سکوت کردند، و به همین دلیل سفیدپوستان آمریکایی وقتی آفریقایی-آمریکایی‌ها لینچ می‌شدند یا قبلاً برده و بدرفتاری می‌دیدند، بی‌تفاوت ماندند.

روزنامه‌نگاران برجسته‌ی غربی، سیاستمداران کهنه‌کار، اساتید رسمی یا مدیران عامل شرکت‌های مشهور اگر اسرائیل را به ارتکاب نسل‌کشی در نوار غزه متهم کنند، چه هزینه‌ای باید بپردازند؟

این وحشت اخلاقی منجر به برخی پدیده‌های شگفت‌انگیز می‌شود. به‌طور کلی، افراد تحصیل‌کرده، بسیار فصیح و فهمیده را هنگام صحبت درباره‌ی فلسطین به احمق‌های تمام‌عیار تبدیل می‌کند. این امر مانع از آن می‌شود که اعضای بصیر و متفکر سرویس‌های امنیتی خواسته‌های اسرائیل برای گنجاندن کل مقاومت فلسطین در فهرست تروریست‌ها را بررسی کنند، و قربانیان فلسطینی را در رسانه‌های اصلی غیرانسانی جلوه می‌دهد.

به نظر می‌رسد آن‌ها نگران دو پیامد احتمالی هستند. اول، محکوم شدن به عنوان یهودستیز یا انکارکننده‌ی هولوکاست، و دوم، آن‌ها می‌ترسند که پاسخ صادقانه‌شان بحثی را برانگیزد که شامل همدستی کشورشان، یا اروپا، یا غرب به‌طور کلی، در اجازه دادن به نسل‌کشی و تمام سیاست‌های جنایتکارانه علیه فلسطینی‌ها که پیش از آن بوده است، باشد.

این وحشت اخلاقی منجر به برخی پدیده‌های شگفت‌انگیز می‌شود. به‌طور کلی، افراد تحصیل‌کرده، بسیار فصیح و فهمیده را هنگام صحبت درباره‌ی فلسطین به احمق‌های تمام‌عیار تبدیل می‌کند. این امر مانع از آن می‌شود که اعضای بصیر و متفکر سرویس‌های امنیتی خواسته‌های اسرائیل برای گنجاندن کل مقاومت فلسطین در فهرست تروریست‌ها را بررسی کنند، و قربانیان فلسطینی را در رسانه‌های اصلی غیرانسانی جلوه می‌دهد.

فقدان شفقت و همبستگی اولیه با قربانیان نسل‌کشی، با استانداردهای دوگانه‌ای که رسانه‌های اصلی غرب، و به‌ویژه روزنامه‌های معتبر ایالات متحده مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست نشان دادند، آشکار شد. هنگامی که دکتر رمزی بارود، مدیر «فلسطین کرانیکل»، ۵۶ نفر از اعضای خانواده‌اش را در اثر کارزار نسل‌کشی اسرائیل در نوار غزه از دست داد، حتی یکی از همکاران او در روزنامه‌نگاری آمریکایی زحمت صحبت کردن با او را نکشید و هیچ علاقه‌ای به شنیدن روایتی درباره‌ی این فاجعه نشان نداد. در مقابل، یک اتهام دروغین اسرائیلی مبنی بر ارتباط «کرانیکل» با خانواده‌ای که در بلوک آپارتمانی آن‌ها گروگان‌هایی بودند، علاقه‌ی زیادی را از سوی این رسانه‌ها برانگیخت و توجه آن‌ها را به خود جلب کرد.

این عدم تعادل در انسانیت و همبستگی تنها نمونه‌ای از تحریف‌هایی است که وحشت اخلاقی به همراه دارد. تردیدی ندارم که اقدامات علیه دانشجویان فلسطینی یا طرفدار فلسطین در ایالات متحده، یا علیه فعالان شناخته‌شده در بریتانیا و فرانسه، و همچنین بازداشت علی ابونعیمه، مدیر The Electronic Intifada، در سوئیس، همگی مظاهری از این رفتار اخلاقی تحریف‌شده هستند. به تازگی مورد مشابهی در استرالیا رخ داده است. مری کوستاکیدیس، روزنامه‌نگار مشهور استرالیایی و مجری سابق برنامه‌ی پربیننده‌ی SBS World News Australia، به دلیل گزارش -باید گفت نسبتاً ملایم- خود درباره‌ی وضعیت نوار غزه به دادگاه فدرال کشانده شده است. صرف اینکه دادگاه این اتهام را در بدو ورود رد نکرده است، نشان می‌دهد که وحشت اخلاقی تا چه حد در شمال جهانی ریشه دوانده است.

اما روی دیگری هم وجود دارد. خوشبختانه، گروه بسیار بزرگ‌تری از افراد وجود دارند که از پذیرفتن خطرات ناشی از ابراز آشکار حمایت خود از فلسطینی‌ها نمی‌ترسند، و این همبستگی را حتی با علم به اینکه ممکن است منجر به تعلیق، اخراج یا حتی زندان شود، نشان می‌دهند. یافتن آن‌ها در جریان اصلی دانشگاهی، رسانه‌ای یا سیاسی آسان نیست، اما آن‌ها صدای واقعی جوامع خود در بسیاری از نقاط جهان غرب هستند.

فلسطینی‌ها نمی‌توانند تحمل کنند که وحشت اخلاقی غرب صدا یا تأثیری داشته باشد. تسلیم نشدن در برابر این وحشت، گامی کوچک اما مهم در ایجاد شبکه‌ی جهانی فلسطین است که به شدت مورد نیاز است، اولاً برای متوقف کردن تخریب فلسطین و مردم آن، و ثانیاً برای ایجاد شرایط برای یک فلسطین استعمارزدایی‌شده و آزاد در آینده.



استراتیژی نتانیاهو که از سال ۱۹۹۶ به‌روشنی بیان شده، این بوده که ما تمام فلسطین را می‌خواهیم و اگر کسی بخواهد جلوِ ما را بگیرد، آن دوست بزرگ‌مان که عقب ما ایستاده است، آن‌ها را تکه ‌و پاره خواهد کرد. این سیاست اسراییل است. سیاست اسراییل بسیار صریح و آشکار است سیاست اسراییل این است که با وصف منفور بودن اش، هر حکومتی را که از آرمان فلسطین پشتیبانی کند، سرنگون خواهیم کرد. در سال ۲۰۰۱ نیز، به اصطلاح «نومحافظه‌کاران» که در واقع بخشی از حکومت امریکا با گرایش‌های صهیونیستی‌اند، سندی منتشر کردند که آن هم شناخته‌شده است.
ایالات متحده در حال فشار آوردن برای جنگ است و اسراییل نیز به‌دنبال جنگ با ایران است. من هیچ همدردی‌ای با سیاست‌های اسراییل ندارم. راستش را بخواهید، این سیاست‌ها را مشمئزکننده می‌دانم. به‌عنوان یک یهودی امریکایی باید بگویم که از آنان متنفر هستم، چون مانع صلح با مردم فلسطین شده‌اند. پاسخ صلح، تأسیس یک کشور فلسطینی است. جهان عرب از سال ۲۰۰۲ و در قالب آنچه «ابتکار صلح عربی» نامیده می‌شود، خواهان صلح با اسراییل بوده است، اما اسراییل به‌جای پذیرش، آن‌ها را تحقیر کرده و گفته: نه، ما تمام سرزمین را می‌خواهیم.
از دید من، این کار برای اسراییل نوعی خودکشی سیاسی و در عین حال غیرقانونی و به‌شدت بی‌رحمانه است.
آیا حمله‌ی ۷ اکتبر، حمله ای ناگهانی و بی‌مقدمه بود؟ نه. این حمله حاصل بیش از ۵۰ سال اشغال‌گری خشن اسراییل و رد کامل ایجاد یک کشور فلسطینی بود. بنابراین من هیچ همدردی‌ای با نتانیاهو ندارم؛ او را یکی از خون‌ریزترین و روانی‌ترین رهبران سیاسی تاریخ معاصر می‌دانم.

مصاحبه جفری ساکس با «تایمز آف اندیا»، ۲۰ اپریل ۲۰۲۵



مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 74 نفر