آریل شارون، قصاب فلسطینیان به زباله‌دان تاریخ رفت

قتل‌عام صبرا و شتیلا

آریل شارون، صدراعظم جنایتکار اسراییل بود که از فبروری ۲۰۰۱ تا اپریل ۲۰۰۶ قدرت را به دست داشت و بیشتر برای قتل‌عام فلسطینان در جنین، قبیه، صبرا و شتیلا نام زشتی از خود به جا گذاشت. در ۱۱ جنوری ۲۰۱۴ زندگی ننگین این جلاد پس از ۸ سال کوما پایان یافت و نامش منحیث یکی از پلیدترین و خونریزترین فاشیست‌های جهان ثبت تاریخ گردید.

مخالفانش بنابر نفرت زیاد او را «بلدوزر» و «قصاب صبرا و شتیلا» می‌نامیدند و دوستانش «شاه اسراییل». ولی واقعیت امر این است که این جنایت‌کار به کمک امریکا و انگلستان شهرک‌های یهودی‌نشین را با زور گلوله و بلدوزر در سرزمین فلسطین بنا نهاد. جنایات آریل شارون را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد: تباهی شهرها، قتل هزاران انسان بی‌گناه و وارونه‌جلوه‌دادن واقعیت‌ها تا حقیقت را به نفع خودش تغییر دهد.

جشن فلسطینیان
در ۱۱ جنور ۲۰۱۴ پس از خبر مرگ آریل شارون، مهاجرین فلسطینی در اردوگاه عین‌الحلوه در لبنان به رقص و پایکوبی پرداختند. فلسطینیان و هواخواهان جنبش آزادی‌بخش فلسطین در سایر نقاط جهان نیز جشن گرفتند.

در جنگ ۱۹۴۸ اسراییل با هزینه رانده‌شدن و دربدری ۷۵۰۰۰۰ فلسطینی از وطن شان، این کشور را ایجاد نمود ولی در جنگ لاتورن دولت اسراییل ضربه محکم از سوی ارتش شاهی اردن را متحمل شد. شارون در این جنگ زخمی شد و هارتر گردید. در ۱۹۵۳ مسوول بخش کماندوی مخفی گردید که پس از حمله چریک‌های فلسطینی به یکی از محله‌های اشتراکی اسراییل، این قطعه به رهبری شارون به قبیه (قریه‌ای در کرانه باختری و ۳۰ کیلومتر دورتر در شمال‌غرب رام‌الله) داخل شده و فرمان دیوید بن گرویون (اولین صدراعظم اسراییل) که گفته بود «ویرانی که باعث بیشترین تباهی گردد» را عملی ساخت. در این قتل‌عام ۶۹ غیرنظامی فلسطینی که بیشتر شان زنان و کودکان بودند، به قتل رسیدند.

در ۱۹۵۶ در جریان حمله سینا، یکی از قوماندا‌ن‌هایش به نام آری بیرو، شارون را متهم کرد که رهبری کشتار ۴۹ معدن‌چی مصری را داشت که توسط ارتش اسراییلی اسیر گرفته شده‌ بودند. این معدن‌چیان افراد غیرنظامی و در وضعیتی بودند که هیچ صدمه‌ای به نیروهای اسراییلی وارد کرده نمی‌توانستند. اما این مسئله توسط دولت اسراییل زیر زده شد.

در جریان جنگ شش روزه ۱۹۶۷، گروه شارون بیشترین عساکر قطعه تانک مصری را به قتل رسانید و بدین گونه به شهرت ملی رسید. در ۱۹۷۳ برای تسخیر کانال سویس مصر، شارون می‌خواست که به شهرت بیشتری دست یابد، بناً موازی با ارتش اسراییل و خودسرانه نیروهای خود را به سمت این کانال سوق داد چون می‌خواست از همه زودتر آن منطقه را تسخیر نموده خود را فاتح اصلی جنگ اعلام کند، اما بیشترین نیروهایش به کام مرگ کشانیده شدند. قطعه نظامی دیگری از اسراییلی‌ها از راه رسید و آنان را نجات داد. پس از ختم جنگ، عکس‌های شارون در مطبوعات اسراییل و جهان به چاپ رسید که تمام وجودش با بنداژ پیچانیده شده بود و او مفتخرانه با جمعی از عساکر در صحرای مصر ایستاده است ولی در اصل یک خار هم به او نخلیده بود. این عملش ضامن قدرت بیشتر سیاسی او گردید.

شارون در جنگ لبنان
آریل شارون در جنگ تبهکارانه لبنان که منجر به قتل بیست هزار غیرنظامی گردید.

سرانجام در ۱۹۷۷ به حیث وزیر زراعت مقرر گردید و این زمانی بود که رویای ایجاد «اسراییل بزرگ‌تر» شارون به ثمر رسید. در این زمان او شهرک‌های یهودی‌نشین را در کرانه باختری افزایش داد و در یکی از صحبت‌های خصوصی‌اش به نواسه وینسون چرچیل گفت:

«از آنان [فلسطینیان] ساندویچ خواهیم ساخت. بعضی از شهرک‌های یهودی را در داخل خاک فلسطینی‌ها و بخش دیگر را هم در کرانه باختری ایجاد خواهیم کرد، تا در بیست و پنج سال آینده، نه ملل متحد و نه ایالات متحده و نه هیچکس دیگر آن را از بین برده بتواند.» (جینی دی جیونی، جایی در آخر جهان، صفحه ۱۸۱)

در ۱۹۷۸، زمانی که مردم فلسطین یکپارچه علیه اشغال و جنایات اسراییل برخاسته دولت فاشیستی آن کشور را سراسیمه ساخته بودند، استخبارات اسراییل دست به توطئه‌ای زد تا صفوف مبارزان فلسطینی را متلاشی سازد. گروهی از بنیادگرایان فلسطینی که خود را اخوان‌المسلمین می‌خواندند و بعد نام «حركة المقاومة الاسلامية (حماس) - حرکت مقاومت اسلامی» را به خود گرفت، یکباره اعلام موجودیت کرد. رابرت دریفورس در کتابش به نام «بازی شیطانی» می‌نویسد:

«از شروع دهه ۱۹۶۰ تا اواخر ۱۹۸۰، اسراییل در برقراری اخوان‌‌المسلمین در سرزمین‌های اشغال‌شده [فلسطین] کمک کرد. اسراییل به شیخ یاسین، رهبر اخوان‌المسلمین، کمک نمود که حماس را ایجاد نماید به این شرط که افکار بنیادگرایش باعث تضعیف "سازمان آزادی‌بخش فلسطین" گردد.»

رای عنانیه، خبرنگار امریکایی فلسطینی‌تبار، در شروع کتابش «کودکان تروریست شارون» می‌نویسد:

«حماس به حیث بزرگ‌ترین تهدید علیه اسراییل پنداشته می‌شود، ولی این سازمان اسلامی تروریستی آغازش را در تلاش‌های گمراه اسراییل بنا نهاد که می‌خواست با تقویت ظهور بدیل مذهبی، محبوبیت "سازمان آزادی‌بخش فلسطین" و یاسر عرفات را نقب زند.

این استراتیژی منجر به تولد حماس گردید که از ریشه‌ای اسلامی نمو کرده بود. آریل شارون، زمانی که در اواخر دهه ۱۹۷۰ این پالیسی شکل گرفت عضو دولت بود.

هرچند، شارون و حزبش "لیکود" (در گذشته به نام "هیروت") که دولت را به دست داشت این را پیش‌بینی نکرده بودند که رهبران اسلامی که امروز آنان حمایت می‌کنند در فرجام به حیث حماس و انتحاری‌ها سر درخواهند آورد. در جریان سالیان متمادی، هردو از تندروی‌های یکدیگر سود جسته‌اند.»

از آن پس، شارون وزیر دفاع شد و این بار حتا دولت اسراییل از او ترس داشت. مناخیم بیگین، صدراعظم وقت اسراییل، به شوخی گفت که اگر به خواست‌های شارون تن نمی‌داد، او مقابلش کودتا می‌کرد. در ۱۹۸۲، بدون تصدیق متباقی اعضای کابینه دولت اسراییل، او برای سرنگونی «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» به جنوب لبنان نیروی نظامی اعزام نمود. در آنجا با مقاومت سخت این سازمان روبرو گردید و در واکنش شارون یکی از مدرن‌ترین شهرهای خاور میانه یعنی بیروت را به تباهی کشید. باوجود میانجی‌گری نماینده ویژه امریکا به نام فلیپ حبیب که «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» را حاضر به خروج از لبنان ساخت، ولی شارون به جنایتش ادامه داد و برای هفت ساعت مداوم شهر بیروت را بمبارد کرد که در اثر آن ۳۰۰ غیرنظامی به قتل رسیدند و شهر به مخروبه بدل گردید.

مطابق دستورالعمل فلیپ حبیب، «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» از لبنان خارج شد و طرح بعدی این بود که نیروهای حافظ صلح چندملیتی امنیت لبنان را به عهده بگیرند ولی شارون با این طرح مخالفت کرد و این زمینه را برای قتل‌عام بعدی فراهم کرد. چند روز بعد، بشیر جمیل یکی از جنگ‌سالاران عیسوی‌مذهب لبنانی که شارون می‌خواست او را به حیث رییس‌جمهور دست‌نشانده‌اش در لبنان برگزیند، به قتل رسید. نیروهای اسراییل به شبه‌نظامیان «فلانجیست» (مربوط حزب راست «حزب الكتائب اللبنانية - حزب سرپنجه لبنان») راه دادند تا به دو اردوگاه‌ مهاجرین فلسطینی، صبرا و شتیلا، که در آن زمان توسط نیروهای اسراییل در محاصره بود، داخل شده و با امکانات استخباراتی و عملیاتی عساکر اسراییلی به قتل‌عام آغاز کنند. شارون با لذت تمام این وحشت و بربریت نوکرانش را به تماشا نشست. پس از چند روز کشتار که تحت نظر شارون به وقوع پیوست، ۳۵۰۰ غیرنظامی به قتل رسیدند و تعداد بی‌شماری مورد تجاوز جنسی و قساوت قرار گرفتند. از آن روز به بعد شارون به «قصاب صبرا و شتیلا» شهرت یافت.

قتل‌عام صبرا و شتیلا
جینت لی ستیفنز، خبرنگار امریکایی، در نامه‌ای به شوهرش، چشمدیدش را از قتل‌عام صبرا و شتیلا چنین نوشت: «دیدم که دامن زنان مرده تا کمر پس زده شده بود و پاهای شان باز بود؛ ده‌ها مرد در کنار دیوار در یک قطار تیرباران شده بودند؛ گلوی کودکان بریده شده بود؛ شکم زن حامله با چاقو پاره شده بود، چشمانش از حدقه بیرون و چهره‌اش کبود بود و خاموشانه و با رعب فریاد کشیده بود؛ کودکان شیرخوار و نوپا با چاقو تکه و پاره شده و در زباله‌دانی انداخته شده بودند.»

باوجود این که یکی از کمسیون‌های حقیقت‌یاب اسراییل در فبروری ۱۹۸۳، شارون را «مسوول غیرمستقیم» این کشتار قرار داد و  هزاران معترض ضدجنگ اسراییلی که میدان‌های تل افیف و یورشلیم را فرا گرفته بودند، خواهان برکناری او شدند، ولی شارون به کارش ادامه داد. اما پس از حمله فرد راست‌گرای یهودی به تجمع ضدجنگ که طی آن یک معلم فعال ضدجنگ به نام امیل گرونزویگ به قتل رسید، شارون که دیگر کاملاً بی‌عزت شده بود از سمتش کنار رفت ولی در پشت پرده تمام امور را در چنگ داشت.

در جولای ۲۰۰۱، محکمه‌ای در بلژیک یک دوسیه برای پیگرد کشتار صبرا و شتیلا باز کرد. یکی از قوماندان‌های شبه‌نظامیان «فلانجیست» به نام ایلی هوبیکا که مستقیماً در قتل‌عام دست داشت، حاضر به شهادت علیه شارون گردید ولی چند روز بعد به قتل رسید. مروان همادا، وزیر بی‌جاشدگان لبنان، در واکنش گفت: «اسراییل نمی‌خواهد که شاهدی در دوسیه تاریخی  [قتل‌عام صبرا و شتیلا] در محکمه بلژیک حضور یابد چون پرواضح است که آریل شارون متهم اصلی است.» چندی بعد، دولت بلژیک معافیت دیپلوماتیک شارون را بهانه قرار داه و قضیه فسخ گردید.

در ۱۷ سپتمبر ۲۰۱۲، نشریه «نیویارک تایمز» سند غیر‌رده‌بندی‌شده اسراییل را نشر کرد که زمانی مقام‌های بلندپایه ایالات متحده از آریل شارون خواستند تا شبه‌نظامیان را از اردوگاه‌ها بیرون کند، شارون در جواب برای شان گفت: «اگر نمی‌خواهید که لبنانی‌ها آنان را بکشند، ما آنان را خواهیم کشت.»

شارون این دشمن قسم‌خورده فلسطینیان تا آخرین روزهای حیات ننگینش به جنایات ادامه داد ولی نکته مسخره این است که دولت‌های غربی همیشه کوشیدند تا خون را از سر و روی این آدم‌کش بمکند.

شارون و بش
جورج دبلیو بوش همتای جلاد و جنگ‌ستیزش را «مرد صلح» نامید.

نشریه «سندی تایمز» چاپ لندن، در ۱۲ جنوری ۲۰۱۴ بی‌شرمانه نوشت:‌

«شیوه‌های بحث‌برانگیز را به کار برد تا آینده کشورش را تضمین کند... مسیر زندگی‌اش را با تصویر مختلط به پایان رسانید یعنی دولتمدار خشنی که برای صلح کار می‌کرد. نمونه خوبی برای امید است... مسیر زندگی آریل شارون نشان می‌دهد که صلح از طریق مذاکره امکان‌پذیر است.»

تونی بلیر، صدراعظم پیشین انگلستان و نماینده صلح خاورمیانه درمورد این جانی چنین اظهار داشت:

«مقاصد استراتیژیک او هیچگاهی متزلزل نشد. دولت باید برای نسل‌های آینده حفاظت شود. وقتی ضرورت به جنگ بود، او جنگید. وقتی دور صلح رسید، او با همان اراده آهنین برای صلح کار کرد.»

اما نوام چامسکی به درستی زندگی این قاتل را چنین خلاصه می‌کند:

«خوب، عرف است که نباید درمورد مرده‌ها چیز بد گفت و این بدبختانه همه را به خاموشی وامی‌دارد چون در مورد او [آریل شارون] هیچ چیز خوب نبود. او قاتل قسی‌القلب بود. یگانه فکری که همیشه در ذهنش بود: اسراییل بزرگ‌تر و قوی با کم‌ترین فلسطینی، که روزی کاملا باید از بین بروند. اسراییل قوی وجود داشته باشد که بر تمام منطقه حکمروایی کند....»

رسامی کودکان فلسطینی
فلسطینیان در شصت سال اخیر آنقدر جنایات را متحمل شده‌اند که حتا در رسامی‌های کودکان شان بازتاب می‌یابد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 72 نفر