دولت تروریستپرور پاکستان بحران داخلیاش را بر دوش پناهجویان افغان میاندازد
- رده: مقالات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در پنج شنبه، 16 قوس 1402
از چند ماه بدینسو دولت پاکستان اعلام نمود که مهاجران افغان باید به کشور شان برگردند و سرانجام با وحشیانهترین شکل ممکن آغاز به اخراج جبری نمود و با غیرانسانیترین شیوهها در مغایرت با قوانین قبولشده جهانی بر آنان ستم روا میدارد. دولت ایران نیز اعلام مشابه کرد که از طریق رسانههای اجتماعی گواه بدترین رفتارها با افغانها در آنجا بودیم. دولت پاکستان با این ادعاهای واهی پناهجویان را بیرون میکند که گویا آنان مسبب فقر، بنیادگرایی، دهشتافکنی و موج حملات انتحاری، بیکاری وغیره در آنجا اند، ولی آیا چنین است؟
قاضی حسین احمد، پدرخوانده تمامی اخوانی های جنایتکار افغانستان بود که به آنان وحشت و جهالت و وطنفروشی را یاد داد.
دولت پاکستان که توسط ارتش آن گاهی بهگونه علنی و گاهی پنهانی اداره میشود، در بیش از چهار دهه گذشته افغانستان و مردم و پناهجویاناش را گاو شیری ساخته است و سرمایهداراناش بهویژه نظامیان ثروت بزرگی از درک «جهاد افغانستان»، قاچاق موادمخدر، صدور کالا، حمله امریکا به افغانستان، طالبان وغیره اندوختهاند. این دولت بهمثابه بانی و پدرخوانده جهادیان-طالبان و بهگونه مشخص گلبدین، ربانی، سیاف، احمدشاه مسعود، یونس خالص، صبغتالله مجددی، حقانی و خانواده، ملا عمر و پسر، ملا برادر، اختر منصور، هبتالله آخند و دیگران شنیعترین خیانتها را در حق مردم ما روا داشته است. مردم ما فراموش نکردهاند که امریکا و غرب از طریق حکام پاکستان بود که سیاست خاینانه و استعماری «کمربند سبز» علیه کمونیزم را در منطقه عملی ساختند. طبق این سیاست، ویروس بنیادگرایی و توحش از طریق تمویل هزاران مدرسه دینی و گسیل کمسابقه اسلحه به افغانستان و منطقه رشد داده شده مردم افغانستان نخستین قربانیان آن بودند که با گذشت چهار دهه از خون و خرابی و تباهی مهلک آن رهایی ندارند. دولت پاکستان باندهای کثیف اخوانی چون باند گلبدین، باند سیاف، باند ربانی و غیره را تا دندان مسلح ساخت و آن کشور را به قتلگاه صدها شخصیت انقلابی، ملی و وطنپرست مبدل نمود تا افغانستان از وجود رهبران آزادیخواه و مترقی خالی گشته زمینه برای حاکمیت گروههای جهالتپیشه و مزدور نوع جهادی و طالبی هموار گردد. نتیجه همین سیاست خاینانه است که امروز تروریزم و بنیادگرایی دامن خود پاکستان را گرفته است.
خواجه آصف وزیر خارجه وقت پاکستان در صحن پارلمان آن کشور اعتراف کرد:
«ما علیه روسها در جهاد ساخت امریکا جنگیدیم، جهادی درست کردیم و وضعیت خود را به اینجا رسانیدیم، و بعد از یازدهم سپتامبر باز همان اشتباه را تکرار کردیم. خوبست که یکبار به گریبان خود نظری بیاندازیم.» (روزنامه «نوای وقت»، ۱۰ می ۲۰۱۸)
داکتر تیمور رحمان، دبیرکل «حزب کارگران و دهقانان» پاکستان در اعتراض به اخراج مهاجران از آن کشور طی صحبتی در صفحه فیسبوک خود ابراز میدارد:
«...یکی از دلایلی که برای اخراج افغانها گفته میشود این است که اینان تروریست اند و با بیرونکردن شان تروریزم پایان مییابد. ...در حدود ۱.۷ میلیون انسان تروریست شده نمیتواند. دلیل اصلی تروریزم در پاکستان این است که از دهه ۱۹۸۰ بدینسو نظریه خاصی زیر نام اسلام تدریس شد، که میشود این طرز تفکر را بنیادگرایی اسلامی یا تندروی وغیره نامید. از آوان کودکی به اطفال ما همین آموزش داده میشود و همه تصور میکنند که همین اسلام است و باید مدافع آن بود. با گذشت زمان میبینیم که بنیادگرایی روز به روز بیشتر در کشور ما قوت میگیرد. گپ به جایی رسیده که اگر کسی میلاد نبی را جشن میگیرد، جان وی نیز در پاکستان در خطر قرار میگیرد؛ شیعه، فقط برای شیعهبودن در خطر است و احمدیه باید مورد انزوای اجتماعی قرار گیرد؛ هندوها و سیکها هم در ناآرامی بهسر میبرند و حتا از بیان نظر شان در هراس اند؛ اگر باور تان نمیشود، نگاهی به حادثه جرانوالا (منطقهای در ایالت پنجاب که در ۱۶ اگست ۲۰۲۳ جمعی از مسلمانان به اتهام اهانت به قران به این منطقه عیسوینشین حملهور شده در حدود ۱۰۰ خانه و ۲۶ کلیسا را به آتش کشیدند. م) بیندازید که چگونه عبادتگاهها و خانههای عیسویان ویران گردیدند و حتا از گورها مردههای شان بیرون کشیده شدند. عاملان این همه تباهی، انسانهای عام جامعه خود ما و شما بودند، اینان پشتون و پناهجویان افغانستان نبودند. اینان انسانهای معمولی سرزمین خود ما اند که ملایان، دولتمندان، مکاتب، رسانهها و سیاستمداران درس بنیادگرایی را به آنان دادهاند.»
کنسرت مشترک گروههای پیشرو موسیقی «لال» از پاکستان و «مورچهها» از افغانستان در برنامه فرهنگیای که توسط «حزب همبستگی افغانستان» در جون ۲۰۱۳ اختصاص یافته بود برگزار شد و شرکت کنندگان از آهنگ های انتقادی و دلنشین داکتر تیمور رحمان، مهوش وقار و مسعود حسنزاده گردانندگان دو گروه پرصلابت لذت بردند. برنامه مشترک هنرمندان عدالتخواه افغانستان و پاکستان در یک شامگاه خاطره انگیز این ایده را در انسان تقویت مینمود که اگر عناصر و نیروهای مترقی و آزادیخواه دو کشور علیه ارتجاع و دولتهای فاسد و ضدمردمی شان متحد شوند، بدون شک میتوانند نقش مهمی در دگرگونی اوضاع منطقه و رهاندن آن از چنگال عفریت جهالت بنیادگرایی و استعمار ادا نمایند.
پاکستان کشوریست که حاکماناش بدتر از جانیان افغان در فساد و چپاول داراییهای این سرزمین غرق اند. اگر خانواده فهیم و کرزی و فاروق وردک صاحب ویلاهای رویایی در جزایر مصنوعی و سواحل گرانقیمت دوبی اند، افشای «اوراق پاناما» و «اوراق پاندورا» اوج فساد خانواده نواز شریف و کرنلهای آن کشور را برملا ساخت. کمر این کشور در زیر بار قروض «بانک جهانی»، «صندوق بینالمللی پول»، کشورهای عربی و چین خم شده و طبعا که درد و رنج این همه بدبختیها را مردم پاکستان متحمل میشوند. اما حاکمان فاسد و غلامپیشه پاکستان با نفوس ۲۴۱.۵ میلیون، بار فقر همهگیر این کشور را به دوش ۱.۷ میلیون پناهجوی افغان میاندازند تا تودههای خود را فریب دهند. آیا واقعا پناهجویان افغانها باعث شیوع فقر در پاکستان شدهاند یا حاکمان، نظامیان و سرمایهداران حریص این کشور؟
تومار پولاندوزیهای حاکمان، نظامیان و سرمایهداران پاکستان از خون و گوشت مردم رنجدیده افغانستان فراوان اند که میتوان به چند مورد آن اشاره کرد: در جریان «جهاد امریکایی»، پول و اسلحه سیآیای به چاکران جهادیاش از طریق آیاسآی تقسیم میشد که بخش عمده آن جیب جنرالهای پاکستانی را فربه میکرد؛ دولت پاکستان بخصوص آیاسآی میلیونها دالر از درک قاچاق موادمخدر افغانستان کمایی کرد؛ چندین طیاره افغانستان توسط شهنواز تنی و دیگران به پاکستان برده شدند؛ در سالهای خون و خیانت جهادی، ماشین آلات کارخانههای افغانستان منجمله کارخانه جنگلک کابل و حتا پایههای برق و پرزههای طیارهها به نرخ آهنپاره به پاکستان فروخته شدند؛ آثار باستانی و عتیقه افغانستان به پاکستان قاچاق شدند؛ سپس با حاکمیت طالبان، سرزمین ما بیشتر در چنگال دولت پاکستان قرار گرفت و به گفته مردم عام که به «صوبه پنجم» آن مبدل شده و صاحب عاید بیشتر گردید؛ تمام پولهای موسسات خیریه از طریق بانکهای پاکستان میآمدند؛ دولت پاکستان برای صدور کارت هویت موقت به پناهجویان افغان میلیونها دالر از سازمانهای خیریه جهانی و کشورهای غربی گرفته است؛ با اشغال افغانستان توسط امریکا، پاکستان با در اختیار گذاشتن میدانهوایی و مسیرهای هوایی و زمینی به نیروهای ناتو، از پرداخت بخشی از قرضههایش معاف گردید و شرکتهای باربریاش پولهای هنگفتی کمایی کردند؛ امریکا و ناتو وسایل و تجهیزات نظامی به ارزش ۷ میلیارد دالر را از افغانستان به پاکستان انتقال داده در اختیار ارتش آن کشور قرار داد؛ انتقال کالاهای تجارتی افغانستان از طریق بندر کراچی مطابق میل آن کشور صورت میگیرد، درصورتی که با هیچ فشار و مانعی در ترانزیت کالاهایش به آسیای میانه از طریق خاک افغانستان مواجه نیست؛ با حاکمیت دوباره آیاسآیزادگان در افغانستان، بخش اعظمی از اسلحه و تجهیزات نظامی بهجامانده امریکا به پاکستان قاچاق شد؛ افزون بر این، در روند تخلیه افغانها به کشورهای غربی که بیشتر از طریق پاکستان صورت میگیرد، یکبار دیگر پول سرشار به جیب حاکمان آن کشور سرازیر شد، به گونه نمونه، هزینه ویزه پاکستان که مطابق قانون «سازمان همکاریهای منطقهای جنوب آسیا» (سارک) باید رایگان باشد، از ۴۰۰ تا ۱۸۰۰ دالر به فروش میرسد؛ و مثالهای فراوان دیگر.
ولو طالبان هزاران بار نالههای ضدپاکستانی سر دهند، فقط حضور فیض حمید (رییس وقت آیاسآی) در نخستین روزهای تسلیمدهی افغانستان به این گروه جانی کافیست تا به نوکرمنشی اینان پی برد.
مسخره این است که اخراج افغانها از پاکستان، رگ غیرت چاکران پاکستانی موسوم به طالبان را نیز به تور آورده و گویا به بادار شان اخطار میدهند. مثلا، مداریای به نام «جنرال» مبین علیه صاحب شان غُر میزنند (یا بهتر است بگوییم، میجفند)، که ما را به یاد اکت و اداهای مضحک «ضد امریکایی» کرزی میاندازد. اما دیگر وابستگی سران طالب به پاکستان رسواتر از دم خروس است که حتا اعضای رهبری شان از مرگ ملا عمر از طریق آیاسآی آگاه شدند!
امروز اگر افغانها در پاکستان، ایران، ترکیه، کشورهای عربی و غربی سرگردان اند، باید به خاطر داشت که مسبب آن دولتهای مرتجع همین کشورها اند. داکتر پرویز هودبهائی، فزیکدان هستهای و فعال اجتماعی پیشرو و سیکولر پاکستان، در کنفرانسی با عنوان «پناهجویان افغان بدون پناهی در پاکستان» (برگزارشده توسط نهاد «سیاهچاله» مورخ ۲۵ اگست ۲۰۲۳) گفت:
«وقتی بر آموزش دختران در افغانستان ممنوعیت وضع گردید و مکاتب بسته شدند، نظر رسمی پاکستان این بود که ما چه میتوانیم، و این بخشی از فرهنگ پشتونهاست. این حرف اشتباه است چرا در دورههای گذشته مکتبهای دختران باز بودند و به پوهنتون هم میرفتند. پدیدهای که زیر نام فرهنگ به خورد همه داده میشود، غلط است. این کار با جبر بر مردم تحمیل شده است. در این امر، ما [دولت پاکستان] گناهکاران اصلی استیم. امروز اگر میگوییم که افغانها جاهل اند و با زنان خود برخورد خراب میکنند، در این امر گناه ماست. ما اینان را عقب نگهداشتیم. گفته میشود که مردم افغانستان، هندیها را نسبت به ما ترجیح میدهند، دلیل آن این است که دولتمندان ما باید از انتهای شرم بمیرند، چرا که آنان با افغانستان چه کارهایی کردند!»
حضور چاکران جهادی و غیرجهادی در درگاه بادار پاکستانی
حالا که دیگر دشمنی با هند چندان خریدار ندارد و مشتری جلب نمیتواند، دولت پاکستان بر طبل خصومت با مردم افغانستان میکوبد و حتا بازی کرکت هم مبدل به میدان جنگ میشود، درحالیکه در به قدرت آوردن دولت دستنشانده طالبان دست بالا دارد و با حاکمیت این گروه جانی نقش سفیر آنان را در جهان ایفا میکند.
بر تودههای افغانستان و پاکستان است که در دام عوامفریبیهای دولتهای مرتجع این دو کشور نیفتند. اگر امروز افغانها در جنگ و کشتار و دربدری خرد و خمیر میشوند، مقصر اصلی حاکمان بیش از چهار دهه اخیر اعم از خلقی-پرچمی، جهادی، طالب و گدیگکهای امریکا اند تا کسی دیگر؛ و به همین طور، اگر امروز کمر پاکستانیها از فقر و گرانی شکسته است، گنهکار اصلی حاکمان آن کشور متشکل از نظامیان، فیودالها و سرمایهداران اند تا چند پناهجوی افغان. در اینجا نقش روشنفکران و تشکلهای پیشرو افغانستان و پاکستان حیاتیست که زیر بار احساسات نژادپرستانه ملی نروند و میان مردم ستمکش و حاکمان ستمگر این دو سرزمین فرق بگذارند و در آگاهیدهی هموطنان شان رسالت خویش را فراموش نکنند.