راه دگر نیست!

به «شکریه تبسم» کودکی که با چند هموطن دیگر ما در مسیر جاغوری توسط آدمخواران داعشی گروگان و بعد از شکنج طاقت‌فرسا گردن زده شدند و امروز شال غم در سوگ این عزیزان در هر کران هموار است.

سنگسار رخشانه

تقدیم به دخترانی که هر روز قربانی دست ستمگران اند. به رخشانه‌ای که به تاریخ ۴ عقرب ۱۳۹۴ توسط انسان‌نماهای جاهل و درنده در غور سنگ‌باران گردید و ما انبوه زندگان بی‌تفاوت نگریستیم و یا شاید گریستیم.

سیلی غفار عزیزم
درود بر شما

گفتگوی تان را با صدای امریکا دیدم و به دوستان پیرامون تاکید کردم که حتما این برنامه را ببینند. از پاسخ های در خشان ات سخت، خرسندم.

اینهم شعری برای جنبش همبستگی و در ربط با جانباختگان جنبش صلح خواهانه‌ی مردم ترکیه که به خون کشیده شده است.

با مهری مانا
رضا مقصدی

های مردم!

شعر «های مردم» به امروز افغانستان دربند همخوانی دارد و نوید همبستگی و مبارزه در برابر استبداد را در دل مردم به جان رسیده به گونه‌ی عریان فریاد میزند.

احمد شاملو

در پانزدهمین سالگرد ِ از دست‌دادن عزیزِ شعرِ پارسی ایستاده‌ایم. این شعر سال‌ها پیش در اسپانیا با یادِ آن یار «آن، یگانه‌ترین یار» نوشته شده‌است.

گارسیا لورکا
فدریکو گارسیا لورکا (۵ جون ۱۹۸۹ – ۱۹ اگست ۱۹۳۶)، شاعر، نقاش، نوازنده پیانو، آهنگ‌ساز، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تیاتر از اسپانیا که توسط فاشیست‌های این کشور برای افکار آزاده‌اش به قتل رسید.

در آنجا دو چیز بیش از هر چیز مرا به جانبِ خود می‌خواند: «ماه» و «گارسیا لورکا».

در ساحل، در دیدارهای مهربان با ماه، پیاپی صدای هوش‌رُبای شاملو با کلامِ شورانگیزِ لورکا در جانم می‌ریخت و مرا تا دور، تا لحظه‌های پرشور می‌بُرد.

نخستین سطرهای این شعر در زیر منشورِ نورِ ماه و در آن ساحل، بر کاغذ نشست.

سپس در سال ۷۶ در «دفتر هنر» ویژه‌ی احمد شاملو به سردبیری مهربانم «بیژن اسدی‌پور» در امریکا انتشار یافت.

در این لحظه، با بهره‌گیری از کلامِ فاخرِ «سایه»‌ی عزیزم، به آن «بامدادِ» همیشه می‌گویم:

یادِ دلنشین‌ات، ای امیدِ جان
هر کجا روم، روانه با من است

آتش آندم استخوانم را چو خـــاکستر کـند
بــــاد پاشـــد بر وطـــن خـاکستر آزادگی
ره روم چون آذرخشی نور خورشید رها
برکــــند بند اســــارت مشــــعل آزادگــی

علی‌رضا احمدی، مبارز پُرشور و شاعر گم‌نام

این چهار بند یک شعر مصداق زندگی پربار شاعر گمنام و معلم مبارزیست که یک عمر تمام در راه آرمان‌هایش رزمید و برای آزادی و سعادت وطن دوشادوش مردمش در سخت‌ترین برهه تاریخ ایستاد. انسان بزرگی که در ظلمانی‌ترین دور با چراغ معرفت و علم به جنگ سیاهی رفت. او هرگز همسان یک مشت روشنفکران حراف و شرف‌باخته امروز نه شعرش را به دربار ستمگران به لیلام گذاشت و نه ادعای بلند پروازانه شاعری کرد بلکه بنابر مقتضیات زمانش، گاهی در لباس یک مبارز راستین در سنگر دفاع از استقلال وطن ایستاد و گهی چون معلم آگاه هر کجا وجودش لازم بود، بی‌هیچ بهانه‌ای بی‌باکانه شتافت.

علی‌رضا احمدی در سال ۱۳۳۰ در یک خانواده بی‌بضاعت، در محله آغا حاکم شهر مزارشریف دیده به جهان گشود. وی در کنار خانواده از همان آوان کودکی با فقر و تنگدستی دست به گریبان بود. به ‌گفته اعضای فامیل، او پسر سرشار و خندانی بود که غم زمانه را به دلش راه نمی‌داد و با هم‌ردیفانش صفا و صمیمیت خاصی داشت. علی رضا دوره ابتداییه و لیسه را در لیسه عالی باختر مزار شریف موفقانه به پایان برد.

پوستر سرخ

در ۱۹۴۴ سایه شوم نازیزم بر فراز اروپا در گردش بود. در فرانسه نیز دولت دست‌نشانده هیتلری از چهار سال (۱۹۴۰) بدینسو حکمروایی می‌کرد، اما از سوی دیگر مبارزات ضدهیتلری در سراسر قاره ادامه داشت. زنان و مردان سلاح برداشته و در گروه‌های پارتیزانی علیه این هیولا به‌خاطر نجات خاک شان می‌جنگیدند. آنان با استفاده از تاکتیک‌های مختلف مانند فلج نظام اقتصادی، نشر مخفی مواد ضدنازیزم، جمعاوری اطلاعات، سبوتاژ و مبارزات چریکی به دولت هیتلر و دیگر دولت‌های دست‌نشانده‌اش ضربه می‌زدند.

Charlie Chaplin

شاید کمتر کسی را یافت که نام چارلی چاپلین این نابغه سینما را نشنیده باشد. سِر چارلز اسپنسر چاپلین به تاریخ ۱۶ اپریل ۱۸۸۹ چشم به جهان گشود. چارلی از جمله مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجسته دوره خود به شمار می‌رفت. هنرمندی که با زبان طنز نازیبایی های جهان را مورد آماج قرار داد و جهانی عاری ستم و مملو از صلح و عدالت را تمثیل کرد. به علت موضعگیری های قاطع سیاسی او علیه رژیم سرمایه‌داری و ضدیتش با جنگ و فاشیزم، از این هنرمند بزرگ قرن بیستم، آنطوری که شایسته اوست در دوران حیاتش بزرگداشت به عمل نیامد. اسنادی که طی سالهای گذشته فاش شدند نشان داد که او همیشه تحت تعقیب دستگاه های استخباراتی امریکا و انگلستان قرار داشت و زیر نام «کمونیست» تلاش داشتند بر او محدودیت وضع کنند.

صدیق عابدی

«حزب همبستگی افغانستان» به تاریخ ۲۰ حمل ۱۳۹۴ کنفرانسی را تحت عنوان «نقش آگاه‌گرانه سینما در اجتماع» در شهر کابل برگزار نمود که در آن جمعی از جوانان و هواداران حزب اعم از پسر و دختر، خبرنگاران و علاقمندان سینما اشتراک ورزیده بودند. در این کنفرانس روی وضعیت اسفبار هنر سینما در افغانستان و نقشی که آثار سینمایی عاری از ابتذال می‌توانند در بلندبردن آگاهی سیاسی مردم و بسیج آنان ایفا نمایند، بحث صورت گرفت.

گرداننده‌ی برنامه، سخن را با نقلی از خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مبارز و جانباخته ایران، چنین آغاز کرد: «در جوامعی که فرهنگ خون ندارد و در آن فرهنگ به مفهوم پوسته‌ای بی‌بنیاد برای حفظ نظم موجود است، بیشتر ذهن‌های مشتاق که با هنر در رابطه اند، متوجه معیارهای هنر و ادبیات وارداتی می‌شود. هنگامی که این توجه فزونی گرفت، پوسته کاذبی به‌عنوان معیارهای هنری مطرح می‌شود.»

فرخنده

شاعر فرزانه ایران، آقای رضا مقصدی شعری در سوگ فرخنده سروده به حزب همبستگی فرستاده‌اند. وی ضمن ارسال شعر، پیامی برای مردم افغانستان دارند که بدینوسیله از احساس بزرگ انسانی شان قلبا سپاسگزاریم:

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 57 نفر