انجنیر سیدکمال خان، فرزند آزاده و قهرمان افغانستان

انجنیر سیدکمال خان، فرزند آزاده و قهرمان افغانستان

قبلا راجع به سیدکمال از فرزندان بزرگ مردم ما مطلب و از جمله گوشه‌هایی از جریان محاکمه وی را آوردیم. اینک نکات دیگری از زندگی با افتخارش:

از اقدام شجاعانه عبدالخالق که نادر مزدور را به زباله‌‌دان تاریخ فرستاد همه می‌دانیم اما در باره سید کمال خان که حدود چهار ماه قبل از خالق، برادر نادر جلاد (محمد عزیر) در برلین را به جزای اعمالش رسانید، کمتر سخن رفته است. با الهام از سیدکمال بود که عبدالخالق قهرمان با گفتن اینکه «سید کمال و محمد عظیم خان شهید دم مار را بریدند، اکنون نوبت من است تا خود مار را بکشم» به زندگی سرکرده‌ی خاندان غدار پایان بخشید.

سیدکمال خان به تاریخ ۲۷ سنبله ۱۲۷۹ (۱۸ سپتامبر ۱۹۰۰) در خانواده فقیری که شغل مسگری داشت در کابل به دنیا آمد. در عصر امان‌الله خان در سال ۱۹۲۲ با جمعی از محصلان افغان برای ادامه تحصیل در رشته انجنیری به آلمان رفت و در ۱۹۲۷ از پوهنتونی در شهر مگدیبورگ فارغ شد. با برگشت به افغانستان در فابریکه سمنت یکه‌توت کابل به کار آغاز نمود.

سیدکمال با جمعی از محصلانی که به آلمان اعزام گردیدند
۱۹۲۲: سیدکمال با جمعی از محصلان افغان که در عصر امانی به آلمان اعزام گردیدند.

امیرالدین شنسب که از جمله محصلان افغان در آلمان و دوست و هم‌اتاقی سیدکمال بوده و در کتابش «خاطرات هشتاد سال زندگی یک افغان»، صفحات زیادی را به فعالیت مشترکش با سیدکمال اختصاص داده است، پیرامون اعزام دوباره سیدکمال به آلمان می‌نویسد:

«امان‌الله خان در وقت سفرش به اروپا فابریکه سمنت‌سازی یکه‌توت کابل، فابریکه نساجی جبل‌السراج، فابریکه قندسازی جلال‌آباد و فابریکه کاغذ‌سازی همین شهر را که در صندوق‌ها به سوخت رسید از آلمان بکریدت خریداری کرده بود.

سردار عبدالعزیز خان
سردار عبدالعزیز خان، برادر نادرشاه و پدر داوودخان، از نوکران سرسپرده انگلیس در افغانستان بود.

حکومت فابریکه سمنت‌سازی را بعد از بسته‌کاری با زغال چوب بکار انداخته بودند چرا که زغال سنگ نبود و تا آن زمان استخراج نگردیده بود. چون کلوری زغال چوب کافی نبود فابریکه سمنت در اندک مدت از کار افتاده و آتش‌خانه آن خراب شده بود.

سیدکمال پس از تکمیل تحصیلاتش در شق سمنت قبل از انقلاب حبیب‌الله بوطن رفته بود. حکومت او را هدایت داده بود که فابریکه را معاینه کرده و نقص و خرابی آن را راپورت راجع به کار انداختن مجدد آن معلومات بدهد. او بعد از معاینه و مطالعه نواقص و خرابی فابریکه.... گفته بود چون زغال سنگ در وطن استخراج نگردیده و زغال چوب کالوری کافی ندارد حکومت کدام شخص را برای ۶ ماه به آلمان روانه بکند که او در جنگل‌های آنجا تحت هدایت و رهنمایی متخصصین زغال سازی کار کرده بوطن برگردد و زغال چوب را با کالوری بلند در وطن بسازد که از آن در فابریکه عوض زغال سنگ کار گرفته شود.

حکومت هدایت داده بود که خودش آن وظیفه را انجام داده و به همرایش چندین صد سیر زغال چوب را برای امتحان و تجربه لبوراتی کرده او را روانه جرمنی کرده بودند.

برای همه مصارفات و کرایه و سفر خرچ و شش ماهه معاش باو پنج صد پوند استرلنگ تادیه کرده بودند. سیدکمال در جنگل‌های آلمان در مدت ۶ ماه طبق پروگرام زغال‌سازی را آموخته و باقی ‌همه کارها را انجام داده آماده بازگشت بوطن بود.» («خاطرات هشتاد سال زندگی یک افغان»، ص۱۰۲)

در سال ۱۹۲۹ با آغاز اغتشاشات مخالف دولت امانی و سرانجام غصب قدرت توسط حبیب‌الله کلکانی، سیدکمال همراه امیرالدین شنسب تصمیم می‌گیرند که به افغانستان برگشته در کنار امان‌الله خان علیه ارتجاع سلاح بدست گیرند. شنسب می‌نویسد:

«به نسبت آن واقعه {سقوط دولت امانی} سفیر صاحب {سیدقاسم خان، سفیر افغانستان در روم} دوستانه بما گفت بهتر است تا روشن شدن قضیه بروما بمانید پول تکت کشتی را واپس به جیب تان بیندازید و سفر کشتی را فسخ نمائید. ما هر دو به نظریه دوستانه سفیر صاحب موافقت نکرده گفتیم هر افغان وطن‌دوست باید در چنین اوقات بوطن باشد و کاری که از دستش برسد برای بهبود اوضاع خودداری نکند.» (ص۵۳)

شهید سیدکمال مدتی با مادر شاه امان‌الله خان و شهزاده عبیدالله در لندن یکجا زندگی داشت.
شهید سیدکمال مدتی با مادر شاه امان‌الله خان و شهزاده عبیدالله در برلین یکجا زندگی می‌کرد.

آن دو با کشتی به بمبئی و از آنجا به کندهار آمده و در لشکرکشی امان‌الله خان برای تسخیر دوباره کابل، او را تا غزنی همراهی می‌کنند. اما با انصراف امان‌الله خان از مقاومت، سیدکمال و شنسب به هند رفته در کشتی حامل خانواده امان‌الله خان از بمبئی تا بندر مارسیز، سفر می‌کنند. در کتاب شنسب، لشکرکشی امان‌الله خان به غزنی و نهایتا سفر پرماجرا و جالب آن دو به آلمان به تفصیل درج گردیده است.

سیدکمال از دولت بریتانیا و جیره‌خوارانش در افغانستان نفرتی عمیق داشت. وی و همفکرانش شاهد بودند که ثمره پیکار و خون هزاران افغان غیور که در سنگرهای مبارزات ضد انگلیسی نثار شده بود، با سرسپردگی نادر، خاندان و همدستان به استعمار انگلیس، برباد می‌رفت و افغانستانی که پیشگام استقلال‌طلبی و آزادیخواهی در شرق شده بود بار دیگر لانه سگان و جاسوسان انگلیس می‌شد.

در آلمان، شنسب چون کار خوبی در شرکت زیمنس می‌یابد، زندگی سیدکمال را که با تنگدستی توام بود نیز تامین می‌کند. سیدکمال پس از مدتی به دعوت امان‌الله خان به روم رفته مدتی با او و بعدتر با مادر امان‌الله خان در آلمان بسر می‌برد. اما شنسب که از سوی دولت به کابل فراخوانده شده بود در شرکت نساجی افغان آغاز به کار می‌کند. او می‌نویسد:

خبر اقدام سیدکمال در یک روزنامه غربی
روزنامه «پورتسموت هیرالد» (۷ جون ۱۹۳۳): «قاتل سفیر را متهم به خیانت به افغانستان نموده فریاد کشید: شما کشور را به انگلیس فروختید.»

«زنده‌گی در کابل یکنواخت تیر میشد. با رفقا عصر روزها اکثرا در قهوه‌خانه میترسنگ میبودیم یکروز خط سیدکمال را از برلین گرفتم که نوشته بود یک کار مهم در پیش دارد. مگر واضح و یا شفر تحریر نکرده بود آن کار مهم چه بود. دو هفته پس‌تر توماس نماینده زیمنس در کابل... کتنگ‌های اخبار برلین را داد که در آن قتل محمد عزیز خان سفیر افغانی در برلین مفصل بچاپ رسیده بود که قاتلش سیدکمال بود.» (ص۱۳۸)

محمدعزیز برادر اندر نادر و پدر سردار داوود بود. وی شخص کم‌‌سواد بود اما نقش برجسته‌ای در تحکیم روابط رژیم سفاک نادر با استعمار انگلیس داشت. محمدعزیز در دوران سلطنت امان‌الله مسئول محصلان افغان در پاریس گردید. برخوردهای متکبرانه و تبعیض‌‌آمیزش با محصلانی که تعلقی به خانواده‌های اشراف و اعیان نداشتند، او را به فردی منفور بین محصلان خارج از کشور بدل کرده بود. این تنفر زمانی به اوج خود رسید که وی به جای توبیخ و برکناری، در ۱۹۳۲ به عنوان نماینده فوق‌العاده نادر در برلین گماشته شد. به گفته غبار، «او [محمد عزیز خان] در صحبت‌های خود علنا از استبداد داخلی و استعمار انگلیس طرفداری می‌نمود، و ضد ترقی و تحول و انقلاب سخن می‌زد.» (جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ»‌)

گزارش روزنامه «نیویارک تایمز» از اقدام سیدکمال در برلین
گزارش روزنامه «نیویارک تایمز» از اقدام سیدکمال در برلین.

سیدکمال که از وطنفروشی خانواده نادر و سپردن مجدد کشور به دست استعمار انگلیس رنج می‌کشید، راهی می‌سنجد که نفرتی عمیق مخالفتش با حاکمیت انگلیس‌ها و نوکرانش در سطحی وسیع انعکاس یافته و جنبشی ضد استبداد و وابستگی نادر شاه در کشور پا گیرد. او به تاریخ ۶ جون ۱۹۳۳ (۱۳ جوزای ۱۳۱۲) وارد سفارت افغانستان در برلین شده و با تفنگچه‌ به عمر سردار عزیزخان عامل انگلیس پایان می‌بخشد. شرح این اقدام در سند حکم نهایی محکمه در سایت «حزب همبستگی افغانستان» آمده است. سیدکمال طی اظهاراتش به پلیس و قاضی، انگیزه‌اش را به روشنی بیان می‌دارد:

«من امروز صرف آرمانم را جامه عمل پوشانیدم. حس وطندوستی مرا به این عمل واداشت. آرزومندم با این کار در افغانستان حرکت ملی‌ای را مقابل کسانی بنا نهم که آزادی را فروختند. امید عمل من آرمان ملت افغانستان باشد....

ایده‌‌ی کشتن سفیر مدتی طولانی‌ مرا به خود مشغول ساخته بود، بخصوص وقتی شنیدم که به برلین آمده است تصمیم جدی گرفتم این انسانی را که همیشه یک فرد مضر و خطرناک برای جنبش آزادیخواهی و وطن می‌دیدم، از بین ببرم. محرکم این بود که او را از جمله خاینان به آزادی می‌پنداشتم.... این پلان در من بیشتر جان گرفت که دیگر شک نداشتم که آزادی و افتخار افغان‌ها از طرف رهبران کنونی فروخته شده است و این عقیده نه تنها نزد من بلکه نزد همه کسانی که با چشم باز به آزادی وطن می‌اندیشند ایجاد شده است.»

بخشی از اظهارات شهید سیدکمال در برابر محکمه برای دریافت ترجمه بخشی از اظهارات سیدکمال در برابر محکمه روی تصویر بالا کلیک کنید.

سیدکمال به خاطر اینکه دوستانش زیر پیگرد قرار نگیرند در محکمه عمل خود را فردی وانمود ساخته گفت که با هیچکسی در مورد مشوره‌ای نکرده بود. اما میرغلام محمد غبار در جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» می نگارد که سیدکمال با یک «رفیق کابلی‌اش» (که متاسفانه هیچگاهی هویتش فاش نشد) مشترکا این طرح را ریخته بودند و بر سر اینکه کدامیک به زندگی ننگین محمدعزیز خاتمه بخشند در جدال بودند تا بالاخره سیدکمال به قول خودش این افتخار را نصیب شد.

پولیس آلمان در حال انتقال جنازه سردار عزیز
۶ جون ۱۹۳۳: پولیس آلمان در حال انتقال جسد سردار عزیز در برابر سفارت افغانستان در برلین

همانگونه که سیدکمال انتظار داشت، عملش در مطبوعات جهان به طور گسترده بازتاب یافته و به نقل از او نوشتند که دلیل کشتن محمدعزیز اعتراضی بوده است بر نفوذ انگلیس‌ها و استبداد و ارتجاع سلطنتی در افغانستان. روزنامه The Portsmouth Herald یک روز بعد از واقعه نوشت: «قاتل [سیدکمال خان] سفیر را متهم به خیانت به افغانستان نموده فریاد برآورد: شما کشور را به انگلیس فروختید.» نشریه Utrechtsch Nieuwsblad چاپ هالند (شماره ۴۱ سال ۱۹۳۳) نوشت: «سیدکمال خان خود را پیرو جنبشی که در پی واژگونی رژیم حاکم در افغانستان است دانسته و می‌گوید که به سبب عشق به کشورش دست به این عمل زد.»

سیدکمال از عواقب کارش کاملا واقف بود، چنانچه «نیویارک تایمز» (۷ جون ۱۹۳۳) در سرخط‌ خبر آورد: «قاتل آماده مرگ است» و در ادامه مطلب از سیدکمال نقل‌ می‌کند که انگیزه‌اش سیاسی بوده، از کردارش ابراز پشیمانی ننموده و حاضر به جان دادن در راه عقاید و کشورش می باشد. سیدکمال به مطبوعات گفته است که حمله‌اش به محمدعزیز «به خاطر آزادی» بوده است.

روزنامه Salt Lake Tribune به تاریخ ۷ جون ۱۹۳۳ نوشت: «قاتل هیچ تلاشی برای فرار نکرد. او به پلیس گفت: «آرام باشید. من فرار نخواهم کرد چون دقیقا می‌دانم که چه کاری انجام دادم و آماده قبول پیامدهای آن می‌باشم. من به خاطر آزادی سرزمینم این ضربت را وارد کردم.»

خبر روزنامه دولتی اصلاح از اعدام سیدکمال در برلین
نشریات دولتی رژیم نادری از اعدام سیدکمال استقبال نموده خبر آن را با آب و تاب انعکاس دادند.

سیدکمال خان توسط پلیس آلمان دستگیر و «گشتاپو» او را تحت بازجویی گرفت. دولت افغانستان تلاش‌های زیادی نمود که دولت آلمان را مجبور سازد تا سیدکمال را به کابل تحویل دهد، اما آلمان شروطی در برابر دولت افغانستان گذاشت که عملا این امر را ناممکن می‌ساخت. بنابر ده‌ها مکتوبی که میان وزارت خارجه آلمان و افغانستان رد و بدل شده و تلگرام‌هایی سفیر آلمان به آن وزارت به روشنی می‌توان دید که دولت ظاهرشاه جز اعدام سیدکمال به حکم دیگری راضی نبوده و تهدید می‌کرد که در غیر این صورت مناسباتش را با آن کشور قطع خواهد کرد. داکتر سیمکی، سفیر آلمان در کابل در نامه‌هایش به وزارت خارجه آلمان تاکید می‌ورزد که باید حکم اعدام در مورد سیدکمال اجرا گردد ورنه جای پای آلمان در افغانستان تضعیف شده میدان خالی آنرا فرانسه پر خواهد کرد.(۱)

غبار در جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» آورده است که سیدکمال نامزد آلمانی به اسم هرتا داشت که به کمک وکیل مدافع آلمانی برای نجات جان سیدکمال راه حقوقی یافتند. وکیل مدافع از کمال خواست تا انگیزه قتل را عقده‌های شخصی با سفیر و وضع بد اقتصادی وانمود سازد، اما سیدکمال خان در روز محاکمه واضح اعلام می‌دارد که عملش سیاسی و آگاهانه بوده تا بدینترتیب علیه سلطه انگلیس اعتراض نماید.

سیدکمال خان انسان آزاده‌‌ای بود که به هیچوجه نمی‌خواست برای جان خود چانه بزند. او حاضر نبود مسایل بی‌ارزش شخصی و اقتصادی را برای زنده ماندن پیش کشد. او آرمان والایی داشت که مایل بود جانش را برای آن بدهد و هیچ نیرویی نمی‌توانست جلوش را بگیرد.

بعضی روزنامه‌های اروپایی نوشتند که سید کمال با مصارف دولت افغانستان در برلین درس می‌خواند و اگر با مقامات دولتی میانه خوبی می‌داشت می‌توانست بعد از برگشت به افغانستان در پست مناسبی مقرر گردد. اما این مبارز مصمم و پرشور که رژیم حاکم را دست‌نشانده می‌‌شمرد برعکس برخی روشنفکران خاین و فرومایه امروزی که شرف و وجدان شان را به خاطر کرسی و معاش بلند دالری می‌فروشند، وظیفه خود را سرنگونی رژیم مذکور می‌دانست نه تبدیل شدن به مهره و مجیزگوی آن.

خبر اعدام سیدکمال در یک روزنامه غربی
روزنامه های غربی در خبر اعدام سیدکمال نوشتند که او تا آخرین دقایق از اقدامش اظهار ندامت نکرد.

دولت افغانستان یکی از سگان شکاری‌اش به نام علی‌نواز خان ملتانی(۲) را با پول فراوان به برلین فرستاد تا وکلای معتبر گرفته دوسیه علیه سیدکمال را پیش برد. سیدکمال شخصا از خود دفاع می‌کرد و حتی امان‌الله خان که در ایتالیا بود و امکاناتی در اختیار داشت، جز نوشتن نامه‌ای برای وزارت خارجه آلمان، کمکی درخور توجه به نجات او از اعدام نکرد. در فرجام این فرزند اصیل وطن ما محکوم به مرگ شد. الف خان از جاسوسان انگلیس که در جنگ اول جهانی در صف قشون هند بریتانیایی مقابل آلمان جنگید و بعد از اسیر شدن ساکن آلمان شد، منحیث نماینده دولت افغانستان حین اجرای حکم اعدام حضور داشت. سیدکمال خان از بستن چشمانش ابا ورزید و با قامت استوار و چشمان باز به تاریخ ۱۴ جنوری ۱۹۳۵ در زندان پلوتزینسی برلین اعدام شد.

دولت افغانستان به این اکتفا نکرده خانواده سیدکمال را در کابل تحت شکنجه گرفته و همه را از بین برد. شسنب می‌گوید:

«سیدکمال مادر پیر و یک برادر داشت که در خانهء مامایش رهایش میکردند. برادر او که خردتر بود کارگر برق بود. مامای کلان او در دهن گذر علی‌رضا خان در حصه مندوی وقت نانوایی میکرد مامای دیگرش یک اسلحه‌ساز لایق در فابریکه حربی بود او در ساختن کرچ، تلوار، حربه و غیره یک استاد زبردست بود.

آنها همه را در زندان انداخته بودند که در زندان جان دادند. برادرش پس از سیزده سال از حبس رها شده بود مگر در بندیخانه آنقدر زجر دیده بود که او از ضعف زیاد چندی بعد هم فوت کرد و هیچ کس دیگر از سیدکمال نماند.» (ص۱۴۱)

زندان پلوتزینسی (Plötzensee) در برلین، جایی که سیدکمال اعدام گردید.
زندان پلوتزینسی (Plötzensee) در برلین، جایی که سیدکمال اعدام گردید.

ستاره‌ی تابنده‌ی جانبازی سیدکمال، عظیم منشی‌زاده‌، عبدالخالق، محمود و سایر مبارزان قهرمان راه میهن و مردم مایه الهام هر فرد شرافتمندی است که برای رهانیدن ملت‌اش از اسارت امریکا و سگ‌هایش و به اهتزاز در آوردن درفش دموکراسی و عدالت اجتماعی بر فراز سرزمین غمدیده و خیانت شده‌ی ما می‌اندیشد و عمل می‌کند.


اسناد اعدام سیدکمال در زندان پلوتزینسی
اسناد حکم اعدام بر سیدکمال و اجرای آن تا کنون در آرشیو زندان پلوتزینسی موجود اند که «حزب همبستگی» نسخه‌ای از آن را بدست آورده است.




پی‌نوشت‌ها:

۱) داکتر سیمکی سفیر آلمان در نامه مورخ ۱۲ سپتامبر ۱۹۳۴ به وزارت خارجه آلمان می‌نویسد:‌ «بعد از صدور حکم اعدام، اعلیحضرت ظاهر شاه در آخرین ملاقات با من گفت امیدوار است حکم اعدام هرچه زودتر اجرا گردد تا روابط میان آلمان و افغانستان صمیمانه شود. در ضمن از زحمات من در زمینه سپاسگزاری کرد و خواست تا مراتب احترامش را به برلین برسانم. در جواب من هم از وی تشکر نمودم.»

سفیردر نامه دیگری متذکر می‌شود: «من مناسبات دوستانه را با افغان‌‌ها برقرار نگه‌ می‌دارم. موضوع آنقدر ارزشمند است که دولت آلمان باید به‌طور استثنایی در قضیه مداخله ورزد زیرا منافع عمومی چنین اقتضا می‌کند.»

الله نواز خان ملتانی


۲) الله نواز خان ملتانی از اجنت‌های انگلیس‌ در دربار نادر خان و هاشم‌خان بود که به پست‌های مهمی و از جمله سفارت در برلین رسید. در کنار طره‌بازخان، سیدشریف خان، عبدالغنی قلعه‌بیگی، میرزا محمد شاه خان، محمد نوروز خان و دیگران، او از عوامل قتل و نابودی مبارزان افغان بود. غبار در جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» می‌نویسد: «جلادهای شکنجه‌گر در حضورعبدالغنی خان قلعه‌بیگی و طره‌باز خان به دستور شاه محمود خان و الله‌نواز هندوستانی به شکنجۀ زندانیان میپرداختند تا بدین طریق به گناه‌های نکرده اعتراف نمایند.»



میرغلام محمد غبار در مورد اقدام سیدکمال
در جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» زنده‌یاد غبار شرح می‌دهد که چگونه میان سیدکمال و رفیق کابلی‌اش، او انتخاب گردید که کار را به سرانجام رساند. (سال اعدام اشتباها ۱۹۳۲ درج گردیده)

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 75 نفر