ولی خان دروازی، معرف استقلال افغانستان
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: بهروز پویان
- منتشر شده در جمعه، 22 حمل 1393
ولی خان دروازی وزیر خارجه، وزیر حربیه و نایبالسلطنه غازی امانالله خان و یکی از آزادیخواهان واقعی کشور ما بود که در مبارزه علیه استبداد و استعمار انگلیس و کسب استقلال نقش مهم داشت. وی به عنوان سفیر سیار دولت مستقل امانی برای اولین بار روابط سیاسی افغانستان را با جهان بهمثابه یک کشور مستقل و آزاد تامین نموده، به کشورهای اروپایی، امریکایی و آسیایی سفر کرد تا هویت ملی، استقلال و آزادی افغانستان را به معرفی گیرد.
شاهمحمد ولی خان دروازی فرزند شاه ابوالفیض، یکی از خانهای ولسوالی درواز بدخشان، در سال ۱۲۷۰ هجری شمسی تولد شد. در آن دور شاهان برای جلوگیری از خیزشهای متنفذین و خانهای محلی، پسران این افراد را به بهانه تعلیم و تربیه در دربار خود نگهداری میکردند تا بدین وسیله هم پدران شان را در اختیار داشته باشند و هم پسران شان که غلامبچه نامیده میشدند، غلام سرسپرده این شاهان مستبد بمانند. دروازی هم به جمع غلامبچههای دربار امیر حبیبالله خان پیوست، اما وضعیت سیاسی-اجتماعی آن دور بخصوص جنبش مشروطهخواهی، شور دیگری را در او پرورانید. دروازی با امانالله خان که شهزاده مترقی و پیشرو دربار بود، دوستی نزدیک را برقرار نمود که بیشتر بر همفکری مترقی یکدیگر شان استوار بود. پسانها این دوستی تاثیرات مثبتی بر اوضاع افغانستان داشت و دروازی تا چوبه دار به پیشواز این دوستی و افکارش رفت.
شاه ولی خان دروازی در راس هيئت شناسايی استقلال افغانستان در آلمان با غلام صدیق خان چرخی، فیض محمد خان ذکریا و دیگران. (عکس از صفحه شاهولی خان دروازی در فیسبوک)
در سال ۱۹۰۶ نخستین مجلس ۵۲ نفره موسسان جنبش مشروطه در منزل میر سید قاسم لغمانی واقع شوربازار شهر کابل دایر گردید، مشروطیت اول به رهبری مولوی سرور واصف زیر نام «جمعیت سری ملی» یا «نهضت جوانان افغان» شکل گرفت و دروازی جوان یکی از پرچمداران این جنبش بود. دروازی با دوراندیشی، ابتکار و حس وطندوستی همسان سایر یارانش با دید ملی و به دور از تعصبات قومی، مذهبی، سمتی، زبانی و منطقوی در پیروزی مشروطیت و کسب استقلال نقش بارز را بازی کرد. وی به منافع ملی نهایت ارج مینهاد و از خاینان ملی و استعمار انگلیس نفرت داشت. به همین سبب درست به دستورغازی امانالله خان به جنگ استقلال در برابر امپراتوری انگلیس شتافت و آزادی را یکجا به ضرب شمشیر همراهانش و ملت افغانستان به ارمغان آوردند.
پایان سلطنت امیر و عزیمت انگلیس توام با پیروزی مشروطه و کسب استقلال به قیادت امانالله خان بود. بناً اوج کار و تلاش مشروطهخواهان به هدف استحکام روابط با سایر کشورها از اولین گامهایی بود که در راس آن دروازی به حیث سفیر سیار آغاز نمود. میر غلام محمد غبار در اثر ماندگارش «افغانستان در مسیر تاریخ» درمورد سفر وی به روسیه نقل میکند:
«رئيس اين هيات بزرگ يکی از روشنفکران لیبرال دربار محمد ولی خان بدخشانی و يک عضو عمده آن يکی از فضلای مشروطهخواه افغان مير ياربيک خان بدخشانی بود که روز حرکت از کابل در پشت اسپ سکته کرده از جهان بگذشت و سبب تاثر در حلقههای روشنفکری کشور گرديد. ساير اعضای اين هيئات عبارت بود از ميرزا محمد يفتلی، عبدالرحمن خان لودين، محمد گل خان مهمند، سردار فیض محمد خان زکريا، قاضی سيفالرحمن خان، عبدالرحمن خان کميدان، خواجه هدايت الله خان، بشیر احمد خان، عزيزالرحمن خان، غلام جيلانی خان و غیره.» (صفحه ۷۸۶، جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ)
بنا بر گزارش روزنامه «پراودا»، چاپ شوروی مورخ ١٧ اکتوبر ١٩١٩، به تاریخ ١٤ اکتوبر محمد ولی خان دروازی در مسکو با ولادیمیر ایلیچ لنین دیدار نموده، پیامی را از جانب شاه امانالله به دولت شوروی رسانید. لنین نماینده افغانستان را با این جملات استقبال نمود:
«من بسیار خرسندم که در پایتخت سرخ دولت کارگران و دهقانان، نماینده ملت دوست افغانستان را که تحت ستم قرار داشته علیه ظلم امپریالیزم میجنگند، میبینم.»
ولی خان دروازی از لنین درخواست نمود:
«من به شما دست دوستی پیش نموده امید میبرم که تمام شرق را کمک خواهید نمود که خود را از یوغ امپریالیزم اروپایی نجات دهد.»
در ضمن، ولی خان دروازی برای مدت دو سال به کشورهای مختلف جهت معرفی استقلال افغانستان و ایجاد روابط دپلوماتیک سفر نمود و در نتیجه چندین کشور از قبیل فرانسه، آلمان، ترکیه و ایتالیا سفارتخانههای شان را در افغانستان کشودند و افغانستان هم بدین شکل سفارتخانهاش را در این کشورها باز نمود. بر علاوه آن، آلمان یک مکتب پسران به نام «لیسه عالی امانی» و فرانسه دو مکتب پسران و دختران به نامهای «مکتب امانیه» (بعدها پس از سقوط دولت امانی به استقلال تغییر نام کرد.) و «لیسه ملالی» را ساختند. ۴۰ تن از شاگردان بچه برای تحصیلات عالی به فرانسه و آلمان فرستاده شدند و تعدادی از دختران به ترکیه. جمعی از کارشناسان آلمانی، فرانسوی، ایتالوی و ترکی برای رشد و توسعه امور تعلیم و تربیه، باستانشناسی، صنعتی و نظامی به افغانستان آمدند که حتا امروز مردم افغانستان از پروژههای بنیادین آن زمان مستفید میگردند.
پس از سفر دو ساله، دروازی به افغانستان برگشت و به جای محمود طرزی، سمت وزارت خارجه و بعدها وزارت حربیه (وزارت دفاع) را به عهده گرفت.
بعد از فروپاشی دولت امانی اکثریت روشنفکران مشروطیت دوم و کسانی که با شاه امانالله خان همکاری داشتند توسط حبیبالله کلکانی و پس از آن نادر شاه مورد تعقیب قرار گرفتند. در این میان نادر شاه با عقدهگشایی بیشتر دگراندیشان و آزادیخواهان را جوخه جوخه به چوبه دار بست و یا در زندانهای مخوف انداخت. محمد ولی خان دروازی نیز توسط نادر شاه در اوایل به ۸ سال زندان محکوم شد ولی کینه شاه فروکش نکرده و به توطئه رجوع کرد. نادر جلاد حتا چند تن از چاکرانش را گماشت که با اتهام دروغین علیه این انسان بزرگ شهادت دهند که با دولت حبیبالله کلکانی همکاری میکرد.
بریده روزنامه «اصلاح»
جریان محاکمه و اعدام دروازی و یارانش در مطبوعات دولتی آن هنگام، منجمله شماره ۳۶ روزنامه «اصلاح» در ۲۰ سنبله ۱۳۲۱ تحت عنوان «اعدام خاینین وطن» از سوی مزدبگیران شاه چنین با بیشرمی درج گردیده است:
«از خیانات بزرگ محمد ولی که با سقویان جهت تباهی مملکت همدستی کرده بود و از دست همین خائنین حقوقناشناس، دچار سلطه سقویان و انقلاب گردید؛ همه ابنای وطن عزیز ما مطلع اند و هم تفصیل خیانتکاریهای او را در کتاب رویداد ریاست دیوان عالی که راجع به محاکمه خائنین ملت و غداران مملکت است مطالعه کردهاند. هرچند نامبرده در موقع محاکمه دیوان عالی که راجع به تحقیق اعمال خائنانه او دایر گردیده بود، مستوجب قتل شناخته میشد معذلک ترحم و الطاف شهریار استقلال و نجاتبخشای افغانستان اعلیحضرت محمد نادر شاه غازی از قتل وی منصرف و مجازاتش را به هشت سال حبس تحویل داد....»
و برای توجیه اعدام این نماد آزادی و استقلال، اتهام واهی علیه او در عین مقاله وارد میگردد:
«...قرار اطلاعی که اخیرا بدست آمده محمد ولی در محبس هم از همان اعمال اختلالجویانه و ریشه دوانیهای که مضر حال وطن بود، دست بر نداشته الآن کماکان مشغول دسائس فتنهجویانه دیگری بود و میخواست جرم سنگینتری را نسبت براحت و امنیت موجوده وطن ارتکاب نماید چون حکومت متبوعه ما همواره طالب خیر و رفاه ملت و خواهان آسایش و سعادت مملکت است، درین مورد تحقیقات اصولی را تعقیب و بعد از اقناع خاطر و اثبات کامل نسبت به شرارتافگنی و فتنهجوئی محمد ولی، نامبرده محکوم به اعدام گردید، چنانچه دیروز آن خائن مفسد با غلام جیلانی، شیر محمد، محمد مهدی و فقیر احمد اعدام گردیدند.»
در اخیر، این جنایتهای شان را در قالب همان فرمول کهنه «شاه سایهی خدا» پنهان نموده و مینویسد:
«...چون حافظ و ناصر این ملت صادق و امنیت جوی افغانستان ایزد تعالی است، خود آنها را به کیفر کردار شان رسانید و باین وسیله وطن عزیز ما از شر این خائنین مفسد نجات یافت.»
ولی خان دروازی حین دیدار از طیارههای نظامی فرانسه که پسانها چندین قرارداد با این کشور بسته شد. (عکس از: صفحه فیسبوک شاهمحمد ولی خان دروازی)
اما آقای خالد صدیق چرخی، پسر غلام صدیق چرخی و برادرزاده غلام نبی خان چرخی که هنوز کودک شش سالهای بیش نبود در اوایل ۱۹۳۲ همراه با کاکازادگانش راهی زندان گردید و پانزده سال را در آنجا سپری نمود، در کتابش «از خاطراتم: یادداشتهای حبس سیاسی از کودکیام در افغانستان» حقیقت را از زبان همبندش، فاروق جان تیلیگرافی، چنین مینویسد:
«...پس از شهادت کاکایش [غلام نبی خان چرخی]، او [شیرمحمد خان، یکی از جنگجویان دلیر علیه رژیم سقوی و از طرفداران امانالله خان] یکجا با جنرال غلام جیلانی، محمد ولی دروازی – نایبالسلطنه امانالله، مرزا محمد مهدی خان سرمنشی، خواجه هدایتالله و فقیر خان به بیرحمانهترین شکل به قتل رسیدند. تمام این اعدامها بدون کدام تحقیقات جرمی و محاکمه صورت گرفت.» (صفحه ۶۸، نسخه انگلیسی کتاب «از خاطراتم: یادداشتهای حبس سیاسی از کودکیام در افغانستان»)
همچنان غبار جریان محاکمه روشنفکران استقلالطلب و آزادیخواهان را از قول شاهدان عینی و خودش که نیز ناظر صحنه بود، چنین اشاره میکند.
او به قول از راجه مهند مینویسد:
«اگرچه من يک نفر خارجی و درين مجلس سامع هستم و حق سخن زدن ندارم ، معهذا شما را متوجه میسازم که محمد ولی خان از رجال بزرگ و بينالمللی افغانستان است که برای معرفی کردن استقلال آن در ممالک خارجه خدمات قيمتداری انجام داده است. بايد شما در رفتار و قضاوت نسبت به او محتاط باشيد و شخصيتش را در نظر بگيريد. تا کنون از طرف بسی آزادیخواهان (مطلبش از مبارزين هندوستان بود) تلگرافهای متعددی راجع به اين شخصيت و حمايت او رسيده است...» (صفحه ۶۲، جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ»)
محمد ولی خان دروازی در سن ۴۲ سالگی به تاریخ ۲۴ سنبله ۱۳۱۲ با جمعی از همرزمانش به دار آویخته شد و جاودانه گشت. درحالیکه دولت افغانستان گورهای جنایتکاران را میآراید، آرامگاه این مبارز بزرگ در قول آبچکان همسان آرامگاه صدها مبارزه راستین بهصورت مخروبه موجود است.
و نیز از قول عبدالرحمن لودين، ریيس بلديه (شاروالی) کابل، در جریان محاکمه میگوید:
«مضحکتر ازين محکمه در جهان نبوده است که برای محکوم کردن شخص مانند محمد ولی خان باتهام طرفداری از بچه سقا شهودی که عليه او آورده شده ، همه از دوستان و خدمتگاران بچه سقاؤ استند از روباه پرسيد که شاهد ادعايت کيست؟ در جواب دم خود را جنباند و گفت اينست شاهد من...» (صفحه ۶۴، جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ»)
آنانی که صادقانه به میهن و مردم ما وفادار بوده و در راه رسیدن به فردای بهتر رزمیدند، در طول تاریخ توسط دولتهای خونریز با حمایت باداران خارجی شان به جوخههای دار سپرده شده تا برای حکام خاین زمینه غارتگریها و جنایتآفرینیهای بیشتر مهیا گردد. اما کور خواندهاند، تا روزی که استبداد و ستم حکمفرماست: دروازیها، چرخیها، واصفها، جویاها، عبدالخالقها، کمالها، لودینها، محمودیها، یاریها و هزاران مبارز گمنام دیگر همدوش زمانه با روحیه رزمندگی، جاودانه خواهند درخشید و جلادان آغشته به هزار و یک خیانت را با نفرت بیپایان به زبالهدان خواهند سپرد.
فرمان شاه امان الله که در ٢٢ جدی ١٣٠٥ صادر شده و طی آن ولی خان دروازی را در سفرش به جلال آباد وکیل سلطنت در کابل تعیین نموده است.