امرالله صالح، «دموکرات» ضدطالب یا جاسوس در خدمت امریکا!

امرالله صالح، «دموکرات» ضدطالب یا جاسوس در خدمت امریکا!

در ۱۶ سنبله ۱۳۹۹ تلویزیون طلوع مصاحبه‌ای با امرالله صالح را نشر نمود که حضور چند درجن چک‌چکی‌ها در استدیو و لاف و دروغ‌هایش، هر هموطن باشرف را مالامال از خشم و انزجار می‌ساخت. نکات فراوانی در این گفتگو بود که باید به آن پرداخت اما در این مقاله تلاش کرده‌ام تا به عمده‌ترین آنها اشاره نمایم.

دو دهه است که از زبان کادرهای سی‌آی‌ای در حکومت، روشنفکران سرسپرده و «تحلیلگران کرایی» تلویزیون‌ها می‌شنویم که پیوسته دولت اشغالگر امریکا را «دوست افغان‌ها» خوانده و جمله «ما با امریکا منافع مشترک داریم» را قلقله می‌کنند. صالح هم از قافله پس نمانده و از «عمل صادقانه‌اش نسبت به امریکا» اظهار سرور کرده در وصف قبله‌‌اش می‌گوید:

«امریکا خواهان افغانستان متحد، دموکراتیک، در صلح با خود، در صلح با بیرون و نظامی که بالای هیچ فرد این سرزمین ظلم نکند.»

راستی هم صالح خان به گفته مردم ما که «سیاست [ارتجاعی] پدر و برادر را نمی‌شناسد.» تا دیروز در کنار عبدالله یخن پاره کرده و عرق می‌ریختی و امروز برضد وی قرار گرفته‌ای.
راستی هم صالح خان به گفته مردم ما که «سیاست [ارتجاعی] پدر و برادر را نمی‌شناسد.» تا دیروز در کنار عبدالله یخن پاره کرده و عرق می‌ریختی و امروز برضد وی قرار گرفته‌ای.

خیر آقای صالح، بر کودکان ما هم هویداست که امپریالیزم امریکا دشمن آشتی‌ناپذیر مردم ما و مسبب اصلی بربادی و بی‌ثباتی، دهشت و کشتار، جهل و جنایت، تفرقه قومی و فساد جاری در افغانستان بوده و از بانیان اصلی رژیم‌های خاین و خون‌آشام جهادی-طالبی و سیستم پوشالی حاکم محسوب می‌شود. امریکا خواهان افغانستان «متحد و دموکراتیک» نه، بلکه سرزمین نگون‌بختِ توته و پارچه، درگیر جنگ و زیر سلطه بنیادگرایان می‌باشد. تحمیل امارت جهادی و طالبی و رژیم پوشالی کرزی-غنی و حال روی کار آوردن دوباره تبهکاران طالبی، گواهیست بر خیانت و دشمنی این دولت اشغالگر با مردم افغانستان. لذا بین ملت ما و دولت امریکا با جمله نوکران افغانش، دریایی از اشک و خون فاصله است و عوامفریبی‌های سی‌آی‌ای‌پسند این «جاسوس باافتخار» و شرکا، هرگز مردم مظلوم افغان را با دشمنان خارجی و داخلی‌ پیوند و آشتی نخواهد داد.

گوشه‌ای از همکاری «جاسوس با‌افتخار» با سی‌آی‌ای به زبان خودش
گوشه‌ای از همکاری «جاسوس با‌افتخار» با سی‌آی‌ای به زبان خودش:
پی‌بی‌اس: کدام آموزش‌ها را دیدی و چرا؟
صالح: عملیات‌های پیشرفته در امریکا که توسط سرویس‌های استخباراتی ایالات متحده برگزار شده بود. منظورم از عملیات‌های پیشرفته یعنی هدف‌گیری، بررسی هدف، تشکیل دوسیه و برنامه‌ریزی عملیات، عملی‌کردن عملیات، کشف اسناد، کشف ساحه، بازجویی از اهداف دستگیرشده، و سپس تحلیل تمام معلومات و چیزهایی از این نوع.
پی‌بی‌اس: کی به شما این آموزش‌ها را داد؟
صالح: امریکایی‌ها این آموزش‌ها را به من دادند. و من جزو نخستین گروهی بودم که بدانجا رفته و این آموزش‌‌ها را دیدم.
پی‌بی‌اس:‌ از جانب سی‌آی‌ای؟
صالح: امریکایی‌ها بودند. نظامیان، سی‌‌آی‌ای یا هرکس دیگر،‌ ولی آموزگاران عالی بودند.
پی‌بی‌اس: برای سی‌آی‌ای دیگر چه کارهایی کردی؟
صالح: سی‌آی‌ای گفت: «ما را کمک کن.» و من هم کردم.

به ‌علاوه، ما با امریکا «منافع مشترک» نداریم. امریکا در افغانستان پایگاه‌های نظامی و دستگاه‌های استخباراتی را برپا نموده تا رقبای خود چون چین و روسیه را تهدید نموده در ضمن از خاک ما برای صدور تروریزم، موادمخدر و بنیادگرایی به این کشورها استفاده نماید و نیز مانع رشد قدرت‌های نوظهور آسیایی گردد. این به هیچ‌صورت جزء «منافع ملی ما» به شمار نرفته برعکس مسبب مبدل گشتن افغانستان به میدان رقابت خونین قدرت‌های بیرونی به شمار می رود. به همین گونه در بسا موارد دیگر امریکا درست در مغایرت با «منافع ملی» ما عمل کرده عامل تیره‌روزی و خونریزی و عقب‌ماندگی کشور ما بوده است. بناءً تنها با خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان و قطع کمک‌هایش اکثریت گروه‌های خونخوار، تروریست و خاین یتیم گشته و یک حلقه مهم شرافکنی و پلیدی خواهد شکست.

صالح در قسمتی از مصاحبه‌اش با مستقل‌نمایی مسخره که ما را به یاد مداری‌گری‌های کرزی می‌اندازد، خود را «رفیق امریکا در چوکات منافع ملی» خوانده می‌گوید:

«نه من دارلینگ امریکا هستم و نه امریکا دارلینگ من است!»

آقای «پراگماتیست»، مثلی که درس‌های ابتدایی‌ات در مرکز آموزشی سی‌آی‌ای را فراموش کرده‌ای که نباید بزرگ‌تر از دهنت حرف بزنی. تو مثل صدها چاکر بی‌قیمت امریکا در شمار غلامان دست‌آموز وظیفه حراست از منافع «کاکا سام» و اجرای سیاست‌های ویرانگر این دولت اشغالگر را به عهده داری و بس. برخورد امریکا با مزدوران افغان‌اش همیشه تحقیرآمیز و توام با بی‌اعتنایی به آنان بوده است، بنابر این حاکمان امریکا چه که حتا خلیلزاد یا به گفته‌ی ترامپ «شیاد»، هرگز «رفیق» یا «دارلینگ»اش را از جمع مشتی میهن‌فروش برده‌ی دالر و مقام انتخاب نخواهد کرد. شما نزد آنان فقط ارزش کاغذ تشناب و «قوطی پیپسی» (بر اساس اعتراف دقیق عطا) را دارید که باید پاسبان منافع بادار باشید.

امرالله که دیروز موقتا از معادله قدرت دور شد، غنی را «فاشیست، قومگرا، متقلب و فریبکار» نامیده، جوانک‌های ناآگاه با عقده‌های قومی را در «روند سبز» ساخته‌شده با پول و امکانات استخبارات بیرونی سازمان داد، تا ماموریت مهمتر بعدی از سوی سی‌آی‌ای را «مشارکت به قدرت» از طریق «حمایه مردمی» نشان دهد. اما فراموش نکن که مردم ما از دیر زمانی با این سیاست شوم امریکا آشنا اند که وقتی بخواهد بر نوکران‌اش وظایفی محول نماید، از طریق تبلیغات تا می‌تواند به بزرگ‌سازی و شخصیت‌تراشی و تطهیر ماهیت ولو متعفن و خونریز آنان می‌پردازد. چنانچه جنایتکاران جهادی و طالبی (و به‌زودی داعشی) را به «شخصیت‌های سیاسی» مبدل و سی‌‌آی‌ای‌زادگانی چون کرزی و غنی را سران «منتخب» حکومت پوشالی‌اش ساخت. همانگونه که حال طالبان وحشی را «انسان‌های متمدن» جار می‌زند، چرا «جاسوس باافتخار» و کارکشته‌اش را با عبور از فلتر «روند»سازی، صاحب «پشتوانه مردمی» نسازد که در کنار غنی «فاشیست»، به «فرد دوم مملکت» ارتقا نماید؟

راستی هم صالح خان به گفته مردم ما که «سیاست [ارتجاعی] پدر و برادر را نمی‌شناسد.» تا دیروز در کنار عبدالله یخن پاره کرده و عرق می‌ریختی و امروز برضد وی قرار گرفته‌ای.

امرالله در پاسخ این‌ که غنی چگونه به او پست معاونیت را پیشنهاد کرد، داستان دروغینی ساخت:

«غنی مره وزیر داخله ساخت، در ۲۷ روز کارنامه مره دید، مره خواست و گفت که میخواهی همراه مه معاون شوی؟ گفتم به سر چشم چرا نه.»

آقای «جاسوس باافتخار» همه را کودن تصور کرده است. دیگر ناشی‌ترین‌ها هم به این نوع داستان‌های خیالی زیبا از زبان نوکرک سی‌آی‌ای که به هیرویین جاسوسی و «اطلاعات معتاد» است باور نکرده و معاونیت را ماموریت جدیدت از سوی امریکا می‌دانند. به معامله‌گری و ماهیت پلیدت بهتر از این نمی‌توان مثال زنده یافت که چگونه مانند بقیه دُردانه‌های امریکا به محض نوازش از سوی بادار و دریافت استخوانی، تف‌‌‌ات را از روی غنی لیسیدی و مثل پشک خود را زیر پای او انداخته از حالت «انجماد» به مایع‌ زرد و زهری و متعفن تغییر کردی و اکنون «کار» برای یک «قومگرای متعصب» را مایه «فخر»ات می‌دانی.

احتمالا استادان‌ات در نخستین روزهای ورودت به سی‌آی‌ای و در اولین درس‌ها در گوش‌ات چکانده‌اند که: «استخباراتی‌ها یا کشته» می‌شوند یا «در قدرت باید پیش بروند» و «عروج» کنند چون «راه دیگه‌ای ندارند». دقیقا، در نتیجه‌ی «عروج» پیاپی بود که از «ریاست امنیت» تا معاونیت رسیدی، ولی نه به میل و «درخواست غنی».

همان‌گونه که در چهار دهه اخیر، دین حربه‌‌ای در دست بنیادگرایان برای توجیه جنایت و کشتار و نوکری‌شان بوده است، امرالله صالح نیز از «جایگاه بزرگ اطلاعات در دین» داستان‌پردازی کرده تا با سوءاستفاده شیادانه از آن بار دگر «جاسوسی» را از «شریف‌ترین و زیباترین پیشه‌ها» بنامد.

به یقین هیچ‌کس بهتر از تو که «صبح‌اش را» با «نوشیدن اطلاعات» می‌آغازد، نمی‌داند که «استخبارات جاده یک‌طرفه است». بلی ما هم واقفیم و همواره گفته‌ایم که وارد شدن در سازمان‌های جهنمی سی‌آی‌ای، آی‌اس‌آی، واواک، موساد، ام‌آی۶ و غیره «جاده یک‌طرفه»ی خیانت و تباهی است که تا وقتی مردم ما محصولات صادراتی این سازمان‌ها از جنس خودت را از صفوف شان طرد نکنند نه از شر نیرنگ و وطن‌فروشی و خیانت و رذالت و فساد «جاسوسان باافتخار» خلاص می‌شوند و نه هم سایه شوم اشغال و بنیادگرایی از سر شان دور خواهد شد.

ضمنا در این مصاحبه آگاه می‌شویم که آقای «معتاد به اطلاعات» دوره‌های نخستین «آموزش‌های جاسوسی و ضدجاسوسی» را «زیر دست مسعود» گذرانده و از او آموخته است که «سیاست‌مداری که اعتقاد به اطلاعات نداشته باشد می‌لغزد.» بلی، «اعتقاد» تمامی سرجنایتکاران مرده و زنده جهادی به‌ شمول مسعود به «اطلاعات» بود که آنان را از «لغزش» و افتادن در زیر لگدهای خردکننده‌ توده‌ها مصون نگه‌ می‌داشت و هنوز این «اعتقاد» و وابستگی به استخبارات بیگانه است که تو و غنی، عبدالله، کرزی، گلبدین، سیاف، دوستم، محقق، خلیلی، عطا و سایر تبهکاران، خاینان و جاسوسان را از چنگ عدالت و مردم دور نگه داشته است. البته بدون «اعتقاد به اطلاعات» مشکل بود که در حمله‌ی ۶ اسد ۱۳۹۸ بر دفتر «روند سبز»، هلیکوپتر‌های سی‌آی‌ای به دادت رسیده و از مرگ حتمی نجاتت می‌دادند.

امرالله صالح (از راست نفر اول) در کنار رهبران «جبهه ملی» در آلمان در حضور سناتوران امریکایی و بخصوص دانا روهرا بکر (که بارها از تجزیه افغانستان حرف زده) زیر نام «فدرالیزم» طرح تجزیه افغانستان را ریختند. نجیب‌الله کابلی، از اعضای رهبری این جبهه در کنفرانس خبری فاش نمود که سران «جبهه ملی» از کشورهای خارجی پول کافی به دست می‌آورند و در پی تجزیه کشور اند.
امرالله صالح (از راست نفر اول) در کنار رهبران «جبهه ملی» در آلمان در حضور سناتوران امریکایی و بخصوص دانا روهرا بکر (که بارها از تجزیه افغانستان حرف زده) زیر نام «فدرالیزم» طرح تجزیه افغانستان را ریختند. نجیب‌الله کابلی، از اعضای رهبری این جبهه در کنفرانس خبری فاش نمود که سران «جبهه ملی» از کشورهای خارجی پول کافی به دست می‌آورند و در پی تجزیه کشور اند.

در مقابل معصوم‌نمایی مذبوحانه‌ات که «مه کسی ره تیله نمی‌کنم تو اوسون شو که مه معاون اول هستم.» کافی‌ست مشت نمونه خروار گلوله‌باری وحشیانه چند روز قبل محافظان‌ات بر زخمیان و رهگذران حمله بر کاروان‌ات در تایمنی کابل را یادآور شویم که چندین خانواده را در سوگ و ماتم عزیزان‌ شان نشاندی. اگر «افتخار جاسوسی» مغز استخوان‌ات را سیاه نساخته بود و یا دولتی نسبتا ملی می‌داشتیم، مطمینا این جنایت زیر زده نشده و از مقام‌ات برکنار و یکجا با محافظان‌ات باید محاکمه می‌شدی.

صالح درباره هم‌زادان طالبش می‌گوید:‌

«مه از دید ایدیولوژیک و فکری و ایده با طالب غیر قابل آشتی هستم. امکان ندارد ما آشتی کنیم. با طالب مه کار نمی‌کنم.»‌

شنیدن این جملات فیشنی و کذایی از زبان پیرو ایدیولوژی سی‌آی‌ای که به‌مثابه سیاه‌ترین ایدیولوژی عصر ما از دل آن «ایدیولوژی» استوار بر خون و جهل و جنایت اخوان و طالب و داعش بیرون آمده، واقعا ‌عق‌آور است. مگر بنابر اعتراف داوود داوود، پیشوایت احمد شاه مسعود به طالبان نگفته بود که بین اهداف ما و شما هیچ‌گونه فرقی وجود ندارد و تلاش نداشت که آنان را به سازش در دولت مشترک ترغیب کند و خودش به استقبال شان تا میدان‌وردک نرفت؟ مگر استادتان، برهان‌الدین ربانی، این هیولاهای قرون‌وسطایی هم‌کیش خود را «کبوتران صلح» ننامیده بود؟

امرالله خان اکت «ضد طالبی» و «دموکرات»ات را وقتی جدی می‌گرفتیم که خود تربیه شده‌ی مکتب «اخوان» و جمعیت اسلامی نمی‌بودی که از لحاظ «ایدیولوژیک» و در عمل هیچ تفاوت ماهوی با طالبان وحشی ندارد. البته مردم ما نه خرمستی دوران خون و خیانت جهادی و نه امارت جهل و تباهی طالبان را فراموش می‌کنند که نقطه مشترک هردو امارت را «ایدیولوژی» جنایت‌آفرین بنیادگرایی و نوکری به امریکا و شرکا می‌ساخت و می‌سازد. ادعای «با طالب کار نمی‌کنم» نیز تف سربالایست که فردای امر بادار مبنی بر کار مشترک با «تروریست‌های طالبی» به رویت افتاده همانگونه که امروز «کار» برای «قومگرای متعصب» را «افتخار» می‌دانی، فردا بنابر صوابدید منافع امریکا، «کار» در کنار «تروریست‌های» چشم سرمه‌ای را مایه مباهات خود دانسته، جان و جگر شدن با «جنایتکاران» طالبی را زیر نام «من منجمد نیستم» و آدم «پراگماتیک هستم»! توجیه خواهی کرد.

صالح می‌لافد که «ما مطابق تقویم و تقسیم‌اوقات هیچ قدرتی به مذاکره [با طالب] تن در نمی‌دهیم،» اما امریکا که در جورآمد با مزدوران طالبی حکومت پوشالی‌ را پشت‌پا زده و با اشاره‌‌اش بیش از پنج هزار تروریست خطرناک طالب از بند رها ساختید و اکنون از گوش‌های تان گرفته شما را دور «میز» نشانده است، نه تنها «تقویم و تقسیم‌اوقات» و آجندا و فیصله و آن نتیجه دلخواهش را که عمدتا منافع دولت ترامپ در آن مضمر باشد را بر هردو طرف خواهد قبولاند، بل آن‌گونه که مایک پمپیو در دوحه راجع به «نظام سیاسی آینده» اشاره کرد، حکومت پوشالی‌ای متشکل از خاینان حاکم و مزدوران طالبی را روی‌کار خواهد کرد که در آن هم منافع امریکا و هم حفظ سرمایه‌های چپاول‌کرده‌ی تان تضمین شده باشد.

امرالله خان ما خوب می‌فهمیم که «جنگ نمادها و سمبول‌ها» و «مخالفت» تان با مزدوران ‌آی‌اس‌آی و یا شعار «حفظ ارزش‌های دو دهه» و «حفظ جمهوریت» بر سر منافع مردم نه بلکه پوششیست برای دعوای تان با طالبان بر سر تقسیم قدرت. طی چهل سال اخیر بارها ثابت گردیده که خط سرخ تو و جمیع نوکران امریکا در حکومت و خارج از آن فقط و فقط چوکی و دالر بوده و در صورت ضمانت آن از سوی امریکا، حاضرید «جنگ نمادها و سمبول‌ها» (از دید مردم نماد و سمبول حکومت و طالب چیزی جز خیانت، مزدوری و ضد ترقی نیست) را یکسره کنار گذاشته و بر پای سند ایجاد هر نوع نظامی ولو خون‌آشام و فاشیستی از نوع رژیم داعشی ایران و بدتر از آن، امضا کنید.

امرالله صالح با زرداد

صالح ابراز می‌دارد:‌

«با غنی معامله کردیم که طفیلی‌های دسترخوان مصلحت را کنار بزنیم.»

بسیار خوب. آیا پرداخت صدها میلیون افغانی مصارف سالانه گلبدین فاشیست و رسول سیاف و سایر اراکین دزد و فاسد «نظام» از جیب ملت گرسنه را «کنار» زدید؟ چور و چپاول از کود ۹۱ متوقف شد یا بی‌شرمانه‌تر از گذشته آن را برای «پلو دادن» و خرید افراد حیف و میل کردید؟ در بدل ۲۲۰ ملیون دالر قرضه صندوق بین‌المللی پول که غیر از چاق کردن «طفیلی‌های» فاسد و بردن مردم زیر تیغ و اسارت اقتصادی بنگاه‌های مالی امپریالیستی فایده‌ای دربر ندارد، اجرای چه نوع اصلاحات «نیو لیبرالی» را وعده دادید تا زیر نام «کمک به مردم» و «دسترخوان ملی» راه مداخله صندوق جهانی پول و تاراج منابع معدنی توسط شرکت‌های امپریالیستی هموار شود؟ حتا شرم نکردید که فردی به بدنامی زرداد را مسوول کارزار انتخاباتی تان نموده و فاسدان مشهور چون فضلی، سلطانزوی، عمر داوودزی، داوود کلکانی، محمود کرزی، فاروق وردک و غیره را به مهمترین پست‌ها نصب کردید. خودت زمانی مشاور شدن ضیاالحق امرخیل را «درامه مضحک تاریخ» نام مانده بودی اما حالا «مخترع جعل و تقلب گوسفندی» را منحیث مشاور و وزیر و والی پذیرفتی. مگر می‌شود تمام این معامله‌گری‌ها و خاین‌نوازی‌ها را به بهانه مسخره «من منجمد نیستم» به مردم بقبولانی؟

آقای «جاسوس‌ باافتخار»،‌ اگر در گفته‌هایت درباره گلبدین صادق می‌بودی، در یکی از پست‌های توییتر، سیاف این شریک خونخوار گلبدین را «جهادی دموکرات»‌ نمی‌نامیدی و از دست‌دادن و عکس‌گرفتن با وی ابا می‌ورزیدی.
آقای «جاسوس‌ باافتخار»،‌ اگر در گفته‌هایت درباره گلبدین صادق می‌بودی، در یکی از پست‌های توییتر، سیاف این شریک خونخوار گلبدین را «جهادی دموکرات»‌ نمی‌نامیدی و از دست‌دادن و عکس‌گرفتن با وی ابا می‌ورزیدی.

صالح در رابطه با گلبدین جانی که هر چند به حدی منفور گشته که حتا هم‌حزبی‌هایش نیز لگدی بر لاشه گندیده‌اش حواله کرده (گرچه این از بار جنایات هم‌حزبی‌هایش چیزی نمی‌کاهد،‌ چون همه تضاد بر سر قدرت و غصب امکانات است) و این جانی نوکر هفت‌قاته سی‌آی‌‌ای و آی‌اس‌آی را طرد کرده‌اند، می‌گوید:

«...نه گلبدین علاقه دارد و نه من علاقه دارم که یکدیگر را ببینیم. خدا علاقه‌مند من هم نسازه.»

اما آقای صالح، اولا «تضاد»‌ات با گلبدین نه ریشه‌ای بلکه عمدتا از رقابت‌های گروهی، عقده‌های گذشته و تضاد منافع صاحبان خارجی تان آب می‌خورد که فردا با تغییر شرایط، بر سر بازی و معامله‌ی سرنوشت مردم متحد خواهید شد. ثانیا اگر «نفرت»ات از گلبدین واقعیست، پس چرا رازها و صدها سند محرم راجع به وابستگی «قصاب کابل» به آی‌اس‌آی و خیانت‌ها و سازماندهی حملات انتحاری و جنایات بی‌شمارش را که بعید است در دوره هفت‌ساله ریاست‌ در «امنیت ملی» به آن دست نیافته باشی، افشا و منتشر نمی‌کنی تا ادعای «عدم علاقه»ات ثابت شود؟ چرا بر حزب جمعیت و شورای نظار و مشخصا احمدشاه مسعود اعتراض ننمودی و نمی‌کنی که پس از سقوط جهادی‌ها در کابل، به گلبدین راکتیار در تاجیکستان پناه داده و با کمال احترام این خونریز را تقدیم رژیم ایران کردند،‌ و بدین‌وسیله قصاب کابل را از چنگ عدالت مردم پردرد ما نجات دادند.

صالح برای این ‌که حکومت پوشالی را «دموکراتیک»، «ملی» و «غیر مافیایی» نشان داده باشد می‌گوید:

«ما یک حکومت ۱۳۷۳ را نساختیم که هر وزارت آن به یک تنظیم برود.»

اگر در سال‌های خون و خیانت جهادی‌ها، هر کوچه‌‌ی کابل و ولایات به پاتک یک قومندان خونخوار مبدل شده بود، در عصر دموکراسی بی‌۵۲ امریکایی نیز وضعیت بدتر از آن بوده، تنظیم‌های هفت و هشت‌گانه به ده‌ها گروه کوچک پارچه شده و افراد در راس گروه‌ها، خود را «تنظیم» مستقل اعلان کرده و در قدرت شریک اند. لذا «وزارت»ها به‌جایش، از دروازه‌بانی در گمرک‌ها گرفته تا بست‌های سه و چهار در معاملات و زدوبندهای سیاسی جز‌ء سهم گروه‌های معین محسوب شده و از بست‌های معلمی تا حوزه‌های امنیتی خرید و فروش می‌شود. اگر در گذشته به نام «اسلام» و زور تفنگ مردم را می‌چاپیدید، امروز به زور «موقف حکومتی» روزگاری تارتر از آن را بر مردم مستولی ساخته‌اید.

صالح خان، اگر واقعا مخالف هم‌حزبی‌ات کرام‌الدین کریم بی‌ناموس می‌بودی،‌ اول‌تر از همه از مردم برای این عکس مشترک‌ات با آن متجاوز پوزش می‌خواستی و بیشتر از همه در گرفتاری وی اقدام می‌کردی.
صالح خان، اگر واقعا مخالف هم‌حزبی‌ات کرام‌الدین کریم بی‌ناموس می‌بودی،‌ اول‌تر از همه از مردم برای این عکس مشترک‌ات با آن متجاوز پوزش می‌خواستی و بیشتر از همه در گرفتاری وی اقدام می‌کردی.

همچنان اعتراف‌ات به این ‌که در «دستگیری» هم‌حزبی‌ات کرام‌الدین کریم بی‌ناموس، «حکومت محلی» همکاری نکرده و او را از «چنگ عدالت فرار» داد، خود گواهیست بر آن که شما نه «حکومت» بلکه «شرکت سهامی» در چنگ مافیای تنظیمی و غیرتنظیمی هستید و بس. راستی صالح خان، آیا مطمین باشیم که در ناکامی «عملیات برای دستگیری» کرام‌الدین تعلقات حزبی و قومی و سمتی خودت با دارنده «دوسیه بسیار شنیع» دخیل نبوده است؟ حکومت پوشالی متشکل و حامی زورمندان و فاسدان تا اکنون صدها قضیه «شنیع و شرم‌آور» نظیر کرام‌الدین را زیر زده و عاملانش را نوازش داده‌ است، کرام‌الدین‌ شورای نظاری نیز «دستگیر» نشده بلکه دیر یا زود «دوسیه شنیع»اش به «دوسیه سیاسی» مبدل و تبرئه خواهد شد.

حرف پایانی این‌ که مردم افغانستان را بی‌حد بی‌شعور و نفهم تصور کرده‌اید که با هر عوامفریبی و شیادی بتوانید آنان را بفریبید. شما از قصرهای خود نمی‌توانید ببینید که این همه بازی‌های شرم‌آور تان تا چه حد مورد تمسخر و تنفر مردم واقع گردیده و لعن و نفرین کمایی می‌کنید. هرچند مردم ما زیر ساطور خون‌چکان امریکا و مزدوران بنیادگرایش هست‌وبودشان را از دست داده و خسته و زخمی اند، اما به آن قدر آگاهی دست یافته‌اند که در میان تولیدات رنگارنگ سی‌آی‌ای، تو و غنی و حمدالله محب‌ها، نادر نادری‌ها، داوود مرادیان‌ها و سایر تکنوکرات‌های حاکم را خطرناک‌ترین دشمنان نقابدار رفاه و سعادت شان تشخیص داده و فریب اکت‌ها و ظاهر «اکادمیک» و «دموکرات» تان را نخورند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 123 نفر