فرشته خیمهنشین، خانه رویاییاش را رسامی میکند
- رده: گزارشها
- نویسنده: توفان
- منتشر شده در یکشنبه، 02 جوزا 1395

به تاریخ ۲۹ ثور ۱۳۹۵ به دیدار یک خانواده خیمهنشین در نزدیکی شهرک حاجی نبی شهر کابل رفتیم، خانوادهای که میتواند نمونهای از هزاران هموطن بیخانمان، فقیر و محروم ما باشد. صحبت را با جان آغا، پدر خانواده آغاز کردیم. او ابتدا حاضر نبود مصاحبه کند:
«خسته شدم، خیلی خسته شدم... در وقت جنگها به پاکستان مهاجر شدیم و وقتی کرزی آمد دوباره اینجا آمدیم. حالا زندگی ما اینطور است. هیچ کس به کمک ما نرسید. بارها موسسهها و دولت وعده کرده اما هیچ کاری نشده. حال هم این چیزها فایدهای ندارد.»

جانآغا و دخترانش در کنار خیمه
غم و اندوه و ناامیدی در چشمان جان آغا به وضاحت دیده میشد. از او خواستیم که در مقابل مشکلات تسلیم نشده و صدایش را بلند کند. وی از کسانی که در قدرت اند نفرت عمیقی دارد و راه حل را هم در متحد شدن خود فقیرها و بیخانمانها میداند و نه درخواست از حکومت تحمیلی و فاسد.
حین صحبت با جان آغا، چشمم به کودکی افتاد که کنار خیمه ایستاده و با نگاههای کنجکاو و لبان خندان به سوی ما نگاه میکرد. نزدیکش رفته اسمش را پرسیدم، آنقدر آهسته حرف میزد که تنها حرکت لبانش حس میشد. دوباره اسمش را پرسیدم، گفت فرشته هستم و بعد خودش را کنار خواهرش پنهان کرد و با هم میخندیدند. دیدن خوشی در چهره آنان خوشآیند بود، اما دیدن وضعیت زندگی این کودکان معصوم و اینکه زیر بار فقر و فلاکت برباد میروند، روح انسان را آتش میزد.

فرشته و مادرش
فرشته ۳ ساله و نرگس ۹ ساله دختران جان آغا اند. این دو مانند هزاران کودک خیمهنشین دیگر مکتب نمیروند. جان آغا دلیل مکتب نرفتن آنان را شرح داد:
«اولادهایم به مکتب نمیروند، از توان من نیست. ما پیش از این جای دیگر بودیم و اینجا آمدیم. ما بیشتر در کوچ هستیم و یک جای نداریم تا دخترانم بتوانند به یک مکتب بروند.»
داخل خیمه رفتیم تا با مادر فرشته و نرگس صحبت کنیم. او با دیدن ما خیلی خوشحال شد زیرا سالهاست که هیچ کس به دیدن او نیامده و زندگی در خیمه برایش مانند اسارت در زندان متروک است.

داخل خیمه
محلی که فرشته و فامیلش زندگی میکنند.

فرشته در حال نشان دادن رسامیهایش
مشغول صحبت با او بودیم که فرشته شتابان کتابچهی رسامیاش را آورده به ما نشان داد. خودش آنرا ورق میزد، ورق میزد و به رسامیاش نگاه میکرد و بعد به صورت ما خیره میشد تا ببیند کارهایش خوش ما آمده یا نه. زندگی فرشته در رسامیهایش انعکاس مییافت. در بیشتر ورقهای کتابچهاش خیمه رسامی نموده بود، خیمهای که «خانه» فرشته بود و زندگی و خیالپردازیهای کودکانهاش در آن شکل میگرفت.
فرشته هیچگاهی تجربه زیستن در خانه را نداشته است. از روز به دنیا آمدن، زندگی اش را در سردی و گرمی بیش از حد خیمه گذرانده و شاید همین تجربه تلخ باعث شده که بارها خیمه رسامی کند و به فکر پناهگاه و خانهای باشد. خواهر بزرگش نرگس نیز کتابچه داشت و رسامی میکرد. فرشته و نرگس تمام رسامیهای شان را با پنسل و قلم کشیده بودند. به آنها وعده دادیم که رنگه و کتابچه رسامی خواهیم آورد، هردو خیلی خوشحال شدند.

رسامیهای فرشته
فرشته در بیشتر ورقهای کتابچهاش خیمه رسامی نموده بود.

رسامیهای فرشته
زندگی فرشته در رسامیهایش انعکاس مییافت.
فرشته و نرگس از جمله میلیونها کودک بااستعدادی اند که بیعدالتی و ستم آنان را از همه چیز محروم و از آرزوهای شیرین شان دور ساخته است. باید به مبارزه مصمم شد و به این آگاهی رسید که دولتهای دستنشانده و ضد مردمی بزرگترین مانع رشد اقتصادی یک کشور وعامل تیرهروزی مردم اند و تا زمانی که دولت مردمی روی کار نیاید و کشور در چنگ بیگانگان باشند، شکاف طبقاتی نیز گستردهتر خواهد شد.

فرشته و نرگس از جمله میلیونها کودک بااستعدادی اند
که بیعدالتی و ستم آنان را از همه چیز محروم و از آرزوهای شیرین شان دور ساخته است.