مغازله بنیادگرایان اسلامی با امریکا و غرب

سعید رمضان در کاخ سفید
١٩٥٣: سعید رمضان (نفر دوم از راست)، داماد حسن‌البنا و در واقع وزیر خارجه اخوان‌المسلمین در کاخ سفید با ایزونهاور رئیس جمهور امریکا. اسناد فاش شده نشان می‌دهند که سعید رمضان از گماشته های سی.آی.ای. بشمار می‌رفت.

رابرت دریفوس نویسنده کتاب ارزشمند «بازی شیطانی: چگونه ایالات متحده بند از پای اسلام بنیادگرا گشود»، تحقیقات فراوانی در باره روابط پیدا و پنهان امریکا، سی.آی.ای و غرب با جنبش بنیادگرایی اخوان‌‌المسلمین نموده و با اسناد و شواهد بیشمار برملا ساخته است که چطور انگلستان و امریکا جنبش پان اسلامیستی را که از آن جهالت پیشگان اخوانی، طالبی، جهادی، القاعده و غیره سردرآوردند، در مقابله با جنبش های مترقی به مثابه دست پرورده‌هایش به میدان کشیده حمایت نمود و تا امروز از این نیروهای ارتجاعی و ضدملی نه تنها در افغانستان بلکه در سایر کشورهای اسلامی همچون سگان هارش سود می‌برد.

مقاله ذیل که تحت عنوان «جنگ سرد، جنگاور مقدس» به قلم دریفوس در نشریه «مادر جونز» (جنوری و فبروری ٢٠٠٦) انتشار یافته است، به گوشه‌هایی از مزدوری سعید رمضان، یکی از سرکردگان و بنیانگذاران اصلی اخوان‌المسلمین، به سی.آی.ای. تمرکز داده است که ما با اندک تلخیص ترجمه آنرا در ذیل می‌آوریم.

نویسنده: رابرت دریفوس | مترجم: سمیر
مادر جونز، جنوری و فبروری ٢٠٠٦

جنگ سرد، جنگاور مقدس

خزان ۱۹۵۳، دفتر ریاست جمهوری امریکا محلی بود برای تبادل نظر میان رئیس جمهور آیزنهاور و جنگاور جوانی از خاورمیانه. در تصویر سیاه و سفیدی که آن رویداد را بازگو می‌کند، آیزنهاور ۶۲ ساله با موهای رفته دیده می‌شود، با لباس خاکستری بر تن و قامت ایستاده، آرنج هایش خمیده و مشت هایش گره خورده اند مانند اینکه به جا های قدرتمندی فشار وارد می‌کند. در سمت چپ او چهره زیتونی رنگ یک مصری دیده می‌شود که لباس تاریک بر تن داشته و ریش و مویش را منظم و تراشیده است با بسته کاغذی در عقب خود متوجه رئیس جمهور است. او فقط ۲۷ سال دارد، اما درعین حال بیش از ده سال تجربه بس عمیق در دنیای پر شر و شور و خشونت آلود اسلام، از مصر تا عمان و کراچی را پشت سر نهاده است. او را درین سفر فرستادگان و پژوهشگران و ملا ها و فعالان از هند، سوریه، یمن، اردن، ترکیه و عربستان سعودی که بعضی شال و عبا بر تن دارند و بعضی کرتی و پتلون پوشیده اند، او را همراهی می‌کنند.

گلبدین و ربانی با مقامات سیا
از راست به چپ: میلتن بیردن (مسئول سی.آی.ای در اسلام آباد)، ریچارد کر (معاون سی.آی.ای.)، روبرت اوکلی (سفیر امریکا در اسلام آباد)، جنرال حمید گل (رئیس آی.اس.آی.)، ویلیام ویبستر (رئیس سی.آی.ای.)، ربانی، گلبدین.
تصویر بالا که یک ملاقات مخفی گلبدین و ربانی را در ١٩٨٨ با مقامات بلند پایه سی.آی.ای. و آی.اس.آی. نشان می‌دهد از کتابی تحت عنوان «دشمن اصلی» نوشته میلتن بیردن گرفته شده. میلتن طی سالهای ١٩٨٦ الی ١٩٨٩ مسئول مهمترین مرکز سی.آی.ای. در آسیا بود که در اسلام آباد موقعیت داشت. او رسانیدن کمکهای امریکا به بنیادگرایان افغان را تنظیم می‌نمود.
احزاب بنیادگرای افغانستان و بخصوص حزب اسلامی گلبدین و جمعیت اسلامی ربانی عمده ترین دست پرورده های سی.آی.ای. طی جنگ سرد به شمار می‌رفتند و قسمت عمده کمکهای امریکا را بدست می‌آوردند. اینان روابط عمیقی با سی.آی.ای. و آی.اس.آی. داشتند و مطابق اوامر آنان فعالیت می‌کردند. این احزاب ضدملی و خاین تا امروز رشته هایشان با استخبارات خارجی را حفظ نموده اند.

ملاقات کننده آنروز با رئیس جمهور سعید رمضان بود، یکی از مقامات کلیدی و ایدئولوگ سازمان مخفی و زیر زمینی بنیادگرایان اسلامی که بنام اخوان‌المسلمین یاد می‌گردد. چنانچه او در کنار رئیس جمهور به عنوان یک مهمان قابل احترام و مانند رئیس یک کشور ایستاده بود نه به عنوان یک سیاستمدار تحت امر.

بطور رسمی، رمضان برای شرکت در کنفرانس پیرامون فرهنگ اسلامی در پوهنتون پرنستون به ایالات متحده آمده بود، کنفرانسی که از جانب کتابخانه کانگریس تمویل می‌شد. بر اساس اسناد منتشر شده درین رابطه، نتیجه این کنفرانس بازدید تعدادی از شخصیت های برجسته خاورمیانه از ایالات متحده بود. مصارف آنان بالغ بود بر ۲۵۰۰۰ دالر، افزون بر آن مصارف ترانسپورتی نیز برای اشتراک کنندگان در نظر گرفته شده بود که از جانب اداره اطلاعات بین‌المللی تنظیم می‌گردید، این اداره شعبه‌ای از وزارت خارجه است که در نهاد های استخباراتی ایالات متحده نفوذ دارد. کمک های اضافی نیز از طرف خطوط هوایی ایالات متحده و «آرمکو»؛ کنسرسیوم نفتی امریکا در عربستان سعودی صورت می‌گرفت. مانند سایر شرکت کنندگان، رمضان، به عنوان یک ایدئولوگ متعصب و نه به عنوان یک محقق که تمام مصارفش پرداخت می‌گردید، درین کنفرانس شرکت داشت.

گلبدین و خالص با ریچارد کیر
١٩٨٨: گلبدین و مولوی خالص با ریچارد کر، سفیر امریکا در پاکستان.
گلبدین در جریان جنگ سرد، از نازدانه ترین نوکران سی.آی.ای. به شمار می‌رفت و بیش از ششصد میلیون دالر از کمک های این سازمان به آن تعلق می‌گرفت که میان گروههای بنیادگرای افغانستان در رده نخست قرار داشت و بعد به ترتیب جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی دومین و سومین چتلی‌خواران سی.آی.ای. به شمار می‌رفتند.

سندی که اخیرا بوسیله اداره اطلاعات بین‌المللی (IIA) تحت نام "سند محرمانه اطلاعات امنیتی" فاش شده، تمام اهداف این پروژه را واضح می‌سازد: هدف واقعی این بود تا " افراد و شخصیت هایی که در شکل دهی افکار مسلمانان در عرصه های گوناگون از جمله معارف، ساینس، قانون و فلسفه و بعضا هم در بخش های سیاسی نقش دارند گردآورده شوند. در میان سایر اهداف که پشت این برنامه قرار داشت، یکی این بود تا به جریان روشنگری اسلامی انگیزه و سمت و سویی با اتکا به این افراد داده شود." در عین زمان، ایالات متحده در جستجوی آن بود تا راه خود را به خاورمیانه باز کند. شرق شناسان امریکایی و نخبگان دیگر مصروف تبادل نظر پیرامون این بحث بودند که چگونه از اسلام سیاسی برای بسط و گسترش نفوذ امریکا در منطقه استفاده کرد.

ویلیام کیسی، رئیس سی.آی.ای به خاطر بی‌ثبات ساختن کشورهای آسیای مرکزی تصمیم گرفت مواد تبلیغاتی به آنجا فرستاده شود. سی.آی.ای. به خاطر ترویج اسلام در ازبکستان، قرآنکریم را بوسیله یک ازبک آلمان نشین ترجمه نموده پنجهزار جلد از آن چاپ نمود و از طریق آی.اس.آی. و گروههای بنیادگرای افغان آنها را در ازبکستان پخش کرد.
کتاب «جنگ اشباح»، استیو کول

برای سازمان مخفی با شاخه شبه نظامی که مسئول ترور ها و خشونت های زیاد است، عجیب بود که از آن به حیث سازمان پیشرو برای تجدید حیات اسلام نام برده شود. ولی این دید کاملا با سیاست ایالات متحده مطابقت داشت چنانچه هر آنکه در مخالف با کمونیزم قرار داشت از او به عنوان یک متحد بالقوه یاد می‌شد. هر زمانیکه من با مقامات سیا و وزارت خارجه که بین جنگ جهانی دوم و فروپاشی اتحاد شوروی در خاورمیانه خدمت کرده اند، مصاحبه داشته‌ام، آنان همه به یک زبان تکرار می‌کنند که در آن زمان اسلام یگانه مانع در مقابل گسترش قدرت شوروی و ایدیولوژی مارکسیزم در میان توده ها بود. تلکات سیلیه می‌گوید "ما اسلام را بحیث یک وزنه بزرگ در مقابل کمونیزم می‌شناختیم." یک دیپلومات امریکایی که در سال های قبل از ۱۹۵۰ در اردن خدمت کرده و با سعید رمضان ملاقات هایی داشته است می‌گوید. "ما او را به عنوان یک نیروی میانه رو و مثبت می‌شناختیم." بالاخره ادس ایرمن ایلتز، دیگر دیپلومات کهنه کار امریکایی که در سال های ۴۰ محل کارش عربستان سعودی بود می‌گوید، مقامات امریکایی در قاهره "دیدار های منظم" با همکاران رمضان و رهبر اخوان‌المسلمین، حسن‌البنا داشتند، کسیکه موافق سیاست های امریکا در زمینه بود.

چهار دهه پس از ملاقات رمضان در دفتر ریاست جمهوری، اخوان‌المسلمین به سازمانی تبدیل می‌شود که برای نسل ها حامی و تمویل کننده گروه های اسلامگرا از عربستان سعودی تا سوریه و از جنیوا تا لاهور به شمار می‌رود و رمضان نیز که خود مسئول بین‌المللی آن بود، اینک فرد موثر و از نظریه پردازان اسلام سیاسی به حساب می‌آید. اسلامگرایان تندرو پاکستان، کسانیکه در بوجود آوردن طالبان در افغانستان نقش داشته و نیز از سال ۱۹۹۰ به اینسو به حمایت از القاعده پرداخته اند از مدل اخوان‌المسلمین برای شکل دهی سازمان خود استفاده نمودند. رژیم آخندی ایران نیز از بطن یک مجمع مخفی بنام فداییان اسلام برخاسته و متاثر از اخوان‌المسلمین بود، رهبری آن را در سال های ۱۹۵۰ آیت الله روح الله خمینی بر عهده داشت. حماس، سازمان تروریستی فلسطینی نیز در نخست به عنوان شاخه رسمی اخوان‌المسلمین عرض اندام کرد. بنیادگرایان مصری از جهاد اسلامی و گروه های هم پیمان شان که اعضای آن در ۱۹۸۱ انور سادات رئیس جمهور مصر را ترور کردند و در سال ۱۹۹۰ به سازمان القاعده اسامه پیوستند نیز در سال های ۱۹۷۰ در پرورش اخوان‌المسلمین سهم بسزایی داشتند. همچنان بعضی از رهبران افغان که رهبری جهاد ضد شوروی را که بوسیله سی.آی.ای راه اندازی شد، بر عهده داشتند و به بن لادن در شکل دهی شبکه "افغانی عربی" که پیش درآمدی برای القاعده بود کمک کردند، نیز از اعضای اخوان‌المسلمین بودند.

جای اغراق نیست اگر گفته شود رمضان پدرکلان فکری اسامه بن لادن است. ولی رمضان، اخوان‌المسلمین و هم پیمانان دیگر اسلامگرای شان قادر نبودند سازمانی به بزرگی القاعده بوجود آورند، مگر آنکه در جریان جنگ سرد آنان به عنوان متحدین ایالات متحده شمرده شده و از کمک های پیدا و پنهان واشنگتن سود نمی‌بردند، رمضان نیز، چنانچه در اسناد ذکر گردیده است، به عنوان یک فرد موثر برای سی.آی.ای تشخیص و استخدام شده بود.

سعید رمضان متولد سال ۱۹۲۶ شیبین الکوم است، دهکده‌ای که در ۴۰ مایلی شمال قاهره در کنار رود نیل قرار دارد. او ۱۴ ساله بود که با حسن‌البنا ارتباط برقرار نمود و به جنبش او پیوست؛ شش سال بعد، پس از فراغت از پوهنتون قاهره، منشی شخصی حسن‌البنا و فرد قابل اعتماد او بود. یکسال بعد، رمضان بحیث ویراستار "الشهاب" هفته نامه مربوط به اخوان‌المسلمین انتخاب شد و در این زمان نیز با دختر بنا عروسی کرد، این موقعیت خوبی برای او در رهبری سازمان بوجود آورد.

رمضان به عنوان سفیرحسن البنا در گردش بود و برای ایجاد شبکه از روابط بین‌المللی کار می‌کرد. در ۱۹۴۵، او به دارالسلام تحت کنترول بریتانیا سفر کرد، جایی که ابر های توفانی جنگ میان عرب ها و یهودیان در حال شکل گیری بود.

در سال های ۱۹۵۰، رمضان به شکل یک مبلغ سیار درآمد، مانند ایلمر گانتری جنبش اسلامی. در ۱۹۴۹و ۱۹۵۱ او به پاکستان سفر کرد تا در کنگره جهانی مسلمانان در کراچی شرکت کند – نخستین فردی که جنبش های اسلامی را در سراسر جهان به هم ارتباط میداد- جایی که در نتیجه تلاش هایش به عنوان دبیرکل آن سازمان انتخاب شد. پاکستان، اولین کشوری که بر پایه اصول اسلامی ایجاد شد، در حال تبدیل شدن به مرکز جذب برای ایدئولوگ های بنیادگرا بود و تقریبا خانه دوم سعید رمضان محسوب می‌شد. دولت پاکستان نیز برنامه‌ای را در رادیوی ملی آن کشور به او اختصاص داد و همچنان نخست وزیر، لیاقت علی خان پیشگفتاری بر کتاب های رمضان نوشت.

احمد شاه مسعود ماهانه دوصدهزار دالر از سی.آی.ای. دریافت می‌کرد که از طریق مرکز سی.آی.ای. در اسلام آباد اجرا می‌شد. گری شرون یکی از سابقه کار ترین و با تجربه ترین ماموران سیا در امور افغانستان با مسعود در تماس بود و مسئولیت انتقال پول را داشت.
کتاب «جنگ اشباح»، استیو کول

در پاکستان، رمضان از نزدیک با یک اسلامگرای جوانان بنام ابوالعلا مودودی کار میکرد، کسیکه سازمان مشابه به اخوان‌المسلمین را تاسیس کرد که جماعت اسلامی نامیده می‌شود. او جوانان تندرو مسلمان را برای شرکت در جنگ فلسطین استخدام می‌نمود، لذا رمضان به مودودی کمک کرد تا شبکه وسیع و قوی‌ای از محصلان متعصب و احساساتی مسلمان را تشکیل دهد تا در مقابله با جنبش چپ پاکستان از آنان استفاده بعمل آید. این حرکت که نام مختصر اردو آن IJT است از جوخه های فاشیستی موسولینی الگو برداری شده بود. این گروه فعالیت های تقریبا مسلح خود را از محیط پوهنتون در مقابل محصلان چپ شروع کرد. چنانچه سید ولی رضا نصر یکی از افراد صاحبنظر در مورد این حرکت می‌نویسد؛ "این کشمکش ها از پرتاب تخم شروع شد و به ترتیب راه را برای برخورد های تند بعدی باز نمود،" به همین ترتیب گروه به آموزش نسلی از تندروان پرداخت که بعد ها در ۱۹۷۷ تحت رهبری دیکتاتور متعصب، جنرال ضیاالحق قدرت را در پاکستان بدست گرفتند، آنان به حمایت از جهاد افغانستان پرداخته و پناهنگاهی برای القاعده بوجود آوردند.

اخوان‌المسلمین ناصر را به عنوان یک چهره منفور و سکولار می‌شناختند، کسی که با اسلام وداع گفته و علاقمند همکاری با کمونیزم است- برداشتی که آنان را به لندن و واشنگتن نزدیک میساخت. در ۱۹۵۴، یکی از اعضای اخوان‌المسلمین سوءقصدی علیه رهبر مصر انجام داد و به این ترتیب ناصر اقدامات جدی‌ای را علیه این سازمان روی دست گرفت، چنانچه تعداد زیادی از رهبران آن را دستگیر و زندانی ساخت. رمضان که بحیث مسئول امور خارجی اخوان شمرده می‌شد، آنزمان در سوریه شدیدا مصروف تبلیغات ضد ناصری بود. ناصر او را از تابعیت مصر محروم ساخت، اما تبعید او دیری نپایید.

یکبار دیگر این جنگ سرد بود که رمضان و جنبش او را مصون نگهداشت. این زمان موقعیت کاری او آلمان بود، یکی از یاران اسلام بنیادگرا این بار پا به سرزمین نازی ها می‌گذارد. زمانیکه سوریه و مصر روابط دیپلوماتیک خود را با آلمان شرقی برقرار نمود، آلمان غربی زمینه را برای کار مخالفین هردو کشور مساعد ساخت، که به این ترتیب اخوان‌المسلمین نیز شامل آن گروه ها می‌گردید. رمضان به کمک رسمی آلمان غربی از حکم اعدامی که در مصر برایش صادر شده بود فرار داده شد؛ او چند سال بعد به جنیوا رفت، مرکز سیاست و توطئه بین‌المللی. آنجا در ۱۹۶۱، مرکز اسلامی جنیوا را پایه گذاری کرد، نهادی که سال ها پایگاه عمده اخوان‌المسلمین در اروپا شمرده می‌شد.

رمضان به عنوان متحد واشنگتن برای مبارزه عیله ناصر، میان سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰از گزینه مهمی که ایالات متحده در برابرش گذاشته بود سود برد. ایالات متحده با ایستادن در مقابل ناسیونالیزم عربی نوع ناصر، بزرگترین اشتباه را بعد از جنگ جهانی دوم در خاورمیانه مرتکب شد: امریکا کوشید تا با سلطنت ارتجاعی عربستان سعودی همسو شود. درست در سال های ۱۹۵۰، واشنگتن عربستان سعودی را تشویق کرد تا به ایجاد شبکه‌ای از نهاد ها و سازمان های دست راستی اسلامی بپردازد، چنانچه در فردای رویش این سازمان ها القاعده از بستر آن سر بیرون کرد. مرکز اسلامی‌ای که رمضان آنرا پایه گذاری نمود از مستفدین عمده این برنامه به حساب می‌آمد، که از کمک های سخاوتمندانه سعودی بهره می‌برد.

این مرکز بزودی محلی شد برای تمامی اسلامگرا ها از سراسر جهان تا گرد هم آمده و برای فعالیت های خود برنامه ریزی نمایند؛ همچنان فعالیت هایی نیز برای پخش و نشر ادبیات اسلامی داشت، هدف آن بسط و گسترش نفوذ فکری اخوان‌المسلمین بوده و به گفته هانی رمضان، پسر سعید رمضان کسیکه از ردای پدرش به عنوان رئیس این مرکز یاد می‌کند. "منظور از ایجاد مرکز اسلامی برآورده شدن آرزو هایی است که پدرم در سر می‌پرورانید تا بتواند در اینجا به تدریس اندیشه های حسن‌البنا بپردازد،" به گفته او "جایی که شاگردان از تمام کشور های عربی گرد هم جمع شده و آموزش های اسلامی را فرا گیرند." به نقل از ژورنالست فرانسوی، ریچارد لوبی ویر، کسیکه نوشته هایی پیرامون رابطه اخوان‌المسلمین با تروریزم دارد، سعید رمضان از جنیوا به عنوان بستری برای پخش و نشر بین‌المللی اخوان‌المسلمین استفاده نمود؛ آنان حتی توانستند بانکی بنام التقوا برای خود در سویس تاسیس نمایند که شاخه هایی در کمپیون ایتالیا و باهاما نیز داشت. بعد از حادثه ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ التقوا از جانب ایالات متحده در لست بانک هایی قرار گرفت که به تروریست ها کمک کرده اند.

مردی که در ١٨٨٥ متشکل ساختن جنبشی پان اسلامیستی با هدایت بریتانیا را پیشنهاد داد کسی نبود جز "سید جمال الدین افغانی". از دهه‌ی ١٨۷٠ تا دهه‌ی ١٨٩٠ سید جمال الدین از سوی بریتانیا حمایت شد. دست کم یکجا در اسناد رسمی و پرونده های محرمانه سرویس جاسوسی دولت هند، پیشنهاد سید جمال الدین در ١٨٨۲ در هند مبنی بر این که به عنوان جاسوس بریتانیا در هند به خدمت درآید، آمده است.

سید جمال الدین، بنیادگزار پان اسلامیزم، در واقع پدرکلان اسامه بن لادن است؛ نه از نظر نسبی که بلحاظ نظری. چنانچه بخواهیم شجره نامه‌ی اسلامگرایی دست راستی و افراطی را برشمریم، چنین خواهد بود:

"شیخ محمد عبده" (١٩٠٥- ١٨٤٩)، فعال پان اسلامیست مصری و شاگرد اصلی سید جمال الدین (١٨٩٧- ١٨۳٨)، بیشترین تلاش را برای گسترش نفوذ سید جمال انجام داد. عبده نیز، "محمد رشید رضا" (١٩۳٥-١٨۶٥)، هوادار سوری خویش را که بعدها به مصر رفته بود و مجله‌ی "المنار" را برای نشر نظرات عبده برای تشکیل دولت متحده‌ی اسلامی منتشر ساخت، پرورش داد. رشید رضا به نوبه‌ی خود "حسن البناء" (١٩٤٩-١٩٠۶) را که بواسطه‌ی مجله‌ی "المنار" با آراء رشید رضا آشنا شده بود، تربیت کرد. حسن البناء در ١٩۲٨ سازمان "الاخوان المسلمین" را بنیاد نهاد. وی شاگردان بسیاری داشت که برجسته ترینشان یکی "سعید رمضان"، سازمانده جهانی "الاخوان المسلمین" بود که دفتر آن در سویس جای داشت، و دیگری "ابو الأعلی مودودی" بنیادگزار "جماعت اسلامی پاکستان"، نخستین حزب سیاسی اسلامی تحت تاثیر آراء حسن البناء. سایر جانشینان حسن البناء شعبات دیگری از "الاخوان المسلمین" را در دیگر کشورهای اسلامی، اروپا و ایالات متحده‌ی آمریکا بر پا کردند. یکی از آنان یک سعودی است که در جنگ امریکایی مجاهدان افغانستان شرکت داشت و او کسی نیست مگر "محمد اسامه بن لادن"، که تیره دل ترین مرد این زنجیره بود.
کتاب «بازی شیطانی»،‌ رابرت دریفوس

پرسش مهم دیگری که در این برهه از زندگی رمضان به ذهن میرسد: آیا او در جریان سفرش به ایالات متحده در ۱۹۵۳ به استخدام سی.آی.ای درآمده بود؟ خانواده رمضان این موضوع را رد می‌کنند، اما اسنادی که از آرشیف ملی سویس بدست آمده و در روزنامه «لی تیمپس» جنیوا افشا گردیده است تصریح می‌کند که در۱۹۶۰ مقامات سویس "در کنار مسایل دیگر از او به عنوان جاسوس بریتانیا و امریکا یاد می‌کردند." در جولای ۲۰۰۵، «والستریت ژورنال» بعد از تحقیقات فراوان در آرشیف های آلمان و سویس گزارش داد: "نشانه های تاریخی‌ای وجود دارند که آقای رمضان برای سی.آی.ای کار می‌کرد." اسنادی از آرشیف استخباراتی آلمان غربی که در «والستریت ژورنال» افشا شد، نشان میدهد که رمضان بار ها با پاسپورت رسمی سیاسی اردنی که بوسیله سی.آی.ای برایش تهیه شده بود، سفر کرده است، چنانچه "تمام مصارفش از جانب امریکا پرداخت می‌گردید." او نیز از نزدیک با سی.آی.ای در کمیته نجات از بلشویزم کار می‌کرد، نهادی که در سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ «رادیو اروپای آزاد» و «رادیو آزادی» (دو شبکه‌ای که توسط سی.آی.ای تاسیس شدند) را ایجاد نمود. بر اساس اسناد ارائه شده در ژورنال، در ماه می ۱۹۶۱، یک کارمند سی.آی.ای در کمیته نجات از بلشویزم با رمضان ملاقات نمود تا طرحی "مشترک تبلیغاتی را علیه اتحاد شوروی بریزند."

چنانچه معلوم شد، مرکز اسلامی تنها بخشی از آرزو ها و برنامه های رمضان نبود. در ۱۹۶۲ او دست به ایجاد شبکه وسیعتر از این زد، سازمان قدرتمند که بعد ها مرکزی برای تندروان شد که پیرو انترناسیونالیزم وهابی بودند: پیمان جهانی مسلمانان. هانی رمضان می‌گوید، "پدرم تنها یکی از اساس گذاران این پیمان نبود" بلکه "ایده اصلی برای ایجاد این پیمان از او بود." با کمک های فراوانی که از جانب سعودی صورت می‌گرفت، پیمان قادر شد تا مبلغینی به جا های دیگر فرستاده و به اشاعه افکار خود بپردازد، آنان همچنان مبالغی را برای ساخت مساجد اختصاص دادند که از مدل وهابیت استفاده می‌نمود، افزون بر آن این کمک ها به اتحادیه های اسلامی از شمال افریقا تا آسیای میانه می‌رسید، حتی دامنه آن به خارج از محدوده کشور های اسلامی نیز کشیده شد. بگفته گیلیس کیپل، اسلام شناس معروف فرانسوی، این پیمان معبری بود برای انتقال کمک های مالی سعودی به تندروان اسلامی، از اسلامگرایان راست افراطی در پاکستان تا جهادی های افغانستان و خود سازمان اخوان‌المسلمین. "آنان مستفید شوندگان مهم را تشخیص داده و به عربستان سعودی دعوت می‌نمودند، بعد از توصیه های مذهبی (تزکیه) زمینه فراهم می‌شد تا از کمک های سخاوتمندانه اعضای خانواده سلطنتی و یا یکی از تاجران عرب بهره‌مند شوند." کیپل در کتابش، «جهاد: میراث اسلام سیاسی» مینویسد؛ "پیمان بوسیله مجموعه‌ای از رهبران مذهبی سعودی و یا علمایی از شبه قاره هند که با مکاتب دیوبندی مرتبط بودند و یا حزبی که بوسیله مودودی ایجاد گردید، رهبری می‌شد." جنبش دیوبندی، که مکتبی از بنیادگرایی افراطی اسلامی است در هند بوجود آمد، این جنبش دست به ایجاد سیستمی از مدرسه های اسلامی در پاکستان زد که در نتیجه طالبان از آن بیرون آمدند.

در ۱۹۷۰، اخوان‌المسلمین و رمضان قویا مورد حمایت قرار گرفتند، درست پس از مرگ ناصر و به قدرت رسیدن انور سادات، کسیکه دهه ها پیش یکی از اعضای اخوان‌المسلمین و اکنون رئیس جمهور مصر بود. یک سال بعد، رمضان در راس یک هیئت متشکل از نمایندگان اخوان‌المسلمین که بوسیله عربستان سعودی تنظیم و تمویل گردیده بود به مصر رفت، هدف ازین دیدار مذاکره با سادات بر سر دادن اجازه فعالیت دوباره به آنان در مصر بود، ۱۷سال پس از ممنوع شدن آن. (بگفته رابرت بایر، یکی از ماموران سابق عملیاتی سی.آی.ای که در مورد روابط اخوان‌المسلمین با سی.آی.ای نوشته است، عربستان سعودی "دلال این معامله میان اخوان و مصر بود.")

ولی رمضان، اخوان‌المسلمین و هم پیمانان دیگر اسلامگرای شان قادر نبودند سازمانی به بزرگی القاعده بوجود آورند، مگر آنکه در جریان جنگ سرد آنان به عنوان متحدین ایالات متحده شمرده شده و از کمک های پیدا و پنهان واشنگتن سود نمی‌بردند، رمضان نیز، چنانچه در اسناد ذکر گردیده است، به عنوان یک فرد موثر برای سی.آی.ای تشخیص و استخدام شده بود.
رابرت دریفوس

درین زمان، سادات در تلاش آن بود تا روابط مصر با اتحاد شوروی را دگرگون سازد، گذار قویترین کشور جهان عرب به محور ایالات متحده و عربستان سعودی. اما سادات فاقد پایه های سیاسی قوی در اجرای این امر بود، لذا در تلاش تصفیه عناصر کلیدی در دولت برآمد، که روی خط ناصر ایستاده بودند. او برای ایجاد پایگاه جدید دست کمک به جانب اخوان‌المسلمین دراز کرد و این فرصتی طلایی بود برای تبارز دوباره این گروه.

در دهه ۱۹۷۰، جنبش اسلامی مصر وسیعا گسترش پیدا کرد، آنان نهاد های کلیدی را بدست گرفته و مراکز اسلامگرایی افراطی را میزبانی نمودند، که به نوبه خود توانستند سهم بارز را در دهه ۱۹۸۰ برای جهاد ضد شوروی افغانستان که بوسیله سی.آی.ای راه اندازی شده بود، ایفا نمایند. آنان سازمان جدید اسلامی را نیز پایه گذاری کردند که "جهاد اسلامی" نام دارد، سازمانی که بعدا به اسامه بن لادن پیوست و بخشی از سازمان القاعده شد. در ۱۹۸۱ این افراط گرایان در مقابل حامی خود ایستادند: سادات در یک برنامه تلویزیونی که نظامیان در مقابلش رژه میرفتند، در مقابل دید عموم، بوسیله یک اسلامگرا ترور شد.

به همان اندازه که رمضان در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی در خاورمیانه فرد شناخته شده و بانفوذ به حساب می‌آمد، اینجا در غرب چهره‌اش پنهان بود. ممکن اولین بار امریکایی ها نام او را در پیوند با یک قتل مرموز در واشنگتن شنیده باشند؛ این شاید اولین نمونه از تروریزم اسلامی در ایالات متحده بود. در ۲۲ جولای ۱۹۸۰، زنگ دروازه علی اکبر طباطبایی به صدا درآمد؛ مشاور مطبوعاتی سفارت امریکا در واشنگتن، کسی که بعد از سقوط شاه در ۱۹۷۹ بنیاد ایران آزاد را ایجاد کرد و بزودی به یکی از چهره های مطرح مخالف رژیم اسلامی آیت الله خمینی تبدیل شد. عقب دروازه‌اش آنروز مرد جوان ایستاده بود که لباس پسته رسانی بر تن داشت. این مرد با فیر چند مرمی به شکم طباطبایی، او را بقتل رساند.

قاتل، کسی که ارابه نامه رسانی را ممکن از یک دوست ناآگاهش به عاریت گرفته باشد، امریکایی مسلمان بود که دیوید بیل فیلد نام داشت. تحقیقات صورت گرفته از بیل فیلد که اکنون خودش را داوود صلاح الدین می‌نامد، حکایت از آن دارد که نخست او به جنیوا و بعدا به ایران سفر داشته است. تحقیق کنندگان به این واقعیت عجیب پی‌بردند: درست قبل ازین حادثه، تماس های تیلفونی با سعید رمضان از نزدیک محل کار بیل فیلد در واشنگتن، از یک تلفن عمومی صورت گرفته است. رمضان ــ یکی از حامیان پروپاقرص انقلاب خمینی، کسیکه با این فراری در جنیوا صحبت کرده و زمینه فرار او از سفارت ایران در سویس را فراهم کرد، همچنان تماس هایی با پسر آیت الله خمینی در ایران داشت تا اطمینان حاصل کند که بیل فیلد مصون به تهران رسیده است. چنانچه آشکار شد، بیل فیلد قبل از استخدامش بحیث گارد امنیتی در سفارت ایران در واشنگتن با رمضان صحبت نموده است. به نقل از روزنامه «نیویورکر»، بیل فیلد قبل از ترور طباطبایی ۵۰۰۰ دالر از حامیانش در دولت ایران بدست آورده بود.

در جولای ۲۰۰۵، «والستریت ژورنال» بعد از تحقیقات فراوان در آرشیف های آلمان و سویس گزارش داد: "نشانه های تاریخی‌ای وجود دارند که آقای رمضان برای سی.آی.ای کار می‌کرد." اسنادی از آرشیف استخباراتی آلمان غربی که در «والستریت ژورنال» افشا شد، نشان میدهد که رمضان بار ها با پاسپورت رسمی سیاسی اردنی که بوسیله سی.آی.ای برایش تهیه شده بود، سفر کرده است، چنانچه "تمام مصارفش از جانب امریکا پرداخت می‌گردید."
رابرت دریفوس

بیل فیلد و رمضان برای اولین بار در جون ۱۹۷۵ با هم ملاقات کردند، زمانیکه رمضان چند ماه را در ایالات متحده سپری کرد، سفری که برای او فرصت داد تا در مرکز اسلامی واشنگتن سخنرانی کند، مسجدی در عصر آیزنهاور در خیابان ماسوچیسیتس در نزدیکی راک کریک پارک. اولین بار در اتاق هوتلی که رمضان ساکن بود یکدیگر را دیدند؛ بعد از آن رمضان سه ماه دیگر را در خانه متوسط بیل فیلد در جاده راندولف واشنگتن بسر برد. رمضان برایش در مورد جهاد موعظه می‌کرد تا جایی که این امریکایی جوان فریفته او شده و به عبادتش پرداخت. بر اساس اسناد بدست آمده که بعد ها در "واشنگتن پست" به نشر رسید، بیل فیلد به یک "منشی شخصی، مامور سری و فدایی تمام عیار رمضان تبدیل شد. رمضان رهبر معنوی او در تمام زندگی بود." رمضان برایش آموخته بود، اگر برای حمایت از انقلاب اسلامی دست به اعمال خشونت آمیز بزند، در هنگام اجرای عمل ترس به او دست نمیدهد، بلکه این عمل بسادگی انجام پذیرفته و فراموش میشود." بیل فیلد بعدا به «نیویورکر» گفت، "صدایش برایم این را تلقین میکرد که از اوامرش اطاعت کنم."

در ایران بیل فیلد فرستاده سری رمضان محسوب می‌شد. یکبار نیز به نیابت از رمضان با معمر القذافی رهبر لیبی تماس برقرار کرد؛ بعدا او نامه‌ی رسمی را از جانب رمضان به رئیس جمهور افغانستان برهان‌الدین ربانی رساند. برای دو سال نیز در جهاد افغانستان علیه اشغال شوروی شرکت کرد.

ربانی و خالص با ریگان در قصر سفید
ربانی و مولوی خالص با ریگان در قصر سفید

در سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی، همزمان با بقدرت رسیدن خمینی در ایران و رویکار آمدن دیکتاتوری ضیاالحق در پاکستان، جهاد افغانستان نیز جریان داشت. موازی به آن اخوان‌المسلمین در مصر، سوریه، فلسطین و جا های دیگر شبکه های قوی زیرزمینی را بوجود آورد، رویش این حرکت ها در خاورمیانه نتیجه زحمات خستگی ناپذیر رمضان بود. با آنکه اسلامگرایی اکنون روی پای خود ایستاده بود، اما کهولت سن ویژگی های سابق را از رمضان ربوده بود، موقعیت برترش دیگر دوام نداشت و در ۱۹۹۵ در سن ۶۹ سالگی درگذشت. پسرش هانی مسئولیت هایش را در مرکز اسلامی بدوش گرفت، اما فرزند دیگرش، طارق، استاد پوهنتون در سوئیس راه افراطیت پدر را نمی‌پیمود. در ۲۰۰۴، پوهنتون نوتردام از او خواست تا به عنوان پروفیسور به اندیانا بیاید، اما او از آمدن به ایالات متحده امریکا بازداشته شد، درست زمانیکه اداره امنیت داخلی از دادن ویزه ورود به او ابا ورزید.

امروز، میراث های بجا مانده از رمضان همه جا دیده می‌شود. اخوان‌المسلمین نیرومند و سری باقیمانده، و متعهد به آن است تا مجموعه از کشور های اسلامی را بوجود آورند که مطابق قوانین اسلامی قرن هفتم اداره شوند. آنان از حمایت و پشتیبانی فرمانروایان نفتی ایرانی و عربی، برای ساخت زیربنا سیاسی نیرومند استفاده نموده اند. از مصر تا سوریه (جایی که خشونت های زیرزمینی تهدید در مقابل نظام سکولار و ملی گرا بشار اسد بحساب می‌آیند) و هرج و مرج در عراق، کشوری که مخالفین سنی مسیر بنیادگرایی را می‌پیمایند و درین میان عمده ترین آن حزب اسلامی عراق، شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین است.

ریویل مارک جریخت، مامور اسبق سی.آی.ای که اکنون در انستیتوت سرمایه گذاری نو محافظه کاران امریکا کار میکند، در کتاب خود بنام "پارادوکس اسلامی" که در ۲۰۰۴ بچاپ رسیده اشاره می‌نماید؛ حتی اکنون اگر اخوان‌المسلمین قدرت را در مصر بدست گرفته و موانع در مقابل دموکراسی ایجاد کند "ایالات متحده امریکا هنوز هم در کنار شان باقی خواهد ماند تا اینکه به حمایت از دیکتاتوری سکولار بپردازد."

از حکومت مذهبی تحت حمایت امریکا در بغداد تا اسلامگرایان دست راستی در پاکستان، بازی شیادانه امریکا در همسویی با بنیادگرایی ادامه دارد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 100 نفر