تیم سیار صحی «حزب همبستگی افغانستان» در مناطق زلزلهزده شرق کشور
- رده: گزارشها
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در شنبه، 13 میزان 1404

مردم افغانستان زیر سلطه طالبان جانی نه تنها با فقر، بیکاری و محرومیت دستوپنجه نرم میکنند بلکه جهالت و اخوانزدگی طی نیم قرن، تمامی ولایات و مخصوصا مناطق شرقی کشور را در تاریکی محض فرو برده و گرفتار نگونبختی ویرانگر نموده است. باشندگان مناطق زلزلههای اخیر در شرق افغانستان که نه زمین کافی برای زراعت دارند و نه مالداری، از محرومترینهای جامعه ما اند و طی سالیان به مثابه گوشت دمتوپ، قربانی سیاستهای پلید اشغالگران، دولتهای پوشالی و بنیادگرایان اخوانی، وهابی، سلفی، داعشی، طالبی و هجوم طالبان پاکستانی گشته و امنیت و پیشرفت و آسایش را به کلی فراموش نمودهاند. در چنین شرایط فاجعهباری، بلایای طبیعی نیز از همین مردم بینوا و بسته به زنجیر استبداد قربانی گرفت؛ زلزلههای پیدرپی در ولایات کنر و ننگرهار و نورستان و لغمان، نزدیک به ۳۰۰۰ قربانی گرفته و هزاران خانواده دیگر را بیخانمان و غرق در سوگ و ماتم عزیزان شان ساخت.
یک روز پس از وقوع زلزله (۲ سپتامبر ۲۰۲۵) تیم سیار صحی «حزب همبستگی افغانستان» وارد مناطق آسیبدیده ولایت کنر گردید. همین که به مناطق زلزلهزده نزدیک شدیم به موانع فراوانی که در اثر ریزش کوه و تخریب جاده و پسلرزههای مکرر ایجاد شده بود، برخوردیم. ساعات طولانی راه پیمودیم تا به ولسوالی چپهدره برسیم که تلفات سنگین داشت.
در آغاز تمرکز کار بر تداوی زخمیان و بخصوص زنان و کودکان بود و برنامه داشتیم تا روستا به روستا جهت مداوای مجروحان حرکت کنیم اما ریزش کوه و دشواری راه و همچنان ممانعت طالبان سبب شد تا مسیر را با کندی پیش رویم.
در قریه کوچک گل سلک ۲۹ نفر جان خود را از دست داده بودند. ساکنان همزمان غرق در اندوه از دست دادن عزیزان و نیز کاشانههای محقر شان بودند که با یک عمر رنج و مشقت اعمار ولی ظرف چند ثانیه به کلی ویران گشت. باشندگان اکثر قریهجات پس از اولین لرزه، بخاطر پسلرزههای شدید، خانههایشان را ترک کرده و به مناطق میدانی پناه آورده بودند. هر نیم ساعت تکان تازهای حس میشد و بیم و اضطراب بر روان مردم و مخصوصا کودکان به شدت صدمه وارد نموده بود. گر چه ما نیز ترسیده بودیم ولی میکوشیدیم به بازماندگان مبهوتی که ماتم سخت را سپری نموده و حتی وسایل و توان کشیدن اجساد دلبندان شان از زیر آوار را نداشتند و یا از سرنوشت آنان آگاه نبودند، دلداری دهیم. اما شاید این دلجوییها با خسارات تازهای که پسلرزهها باعث میشد، چندان سودی هم نداشت.
تیم صحی متشکل از ۱۴ نفر با حضور داکتران و خاصتا پرسونل زن، تقلا داشت تا برای زنان و کودکان در آن فضای تار و سراسیمگی امید تازهای بآفریند. یکی از ریشسفیدان محل گفت: «شما در روز بسیار سخت به داد ما رسیدید، ما از فرد فرد شما که جان خود را در خطر انداخته و به کمک ما آمدهاید، تشکر میکنیم.» مرد دیگری که نگران همسر حاملهاش بود، افزود: «تا حال هیچ تیم کمکی شامل قابله و داکتر نسایی به اینجا نیامده و ما توان مالی رفتن به شهر را نداریم تا مریضان خود را مداوا کنیم.»
محمد حکیم از اهالی منطقه روایت کرد:
«شب هنگام همراه خواهرم مه مهمان ما بود در اتاقی خوابیده بودیم. ناگهان زلزله آمد، بخشی از سقف اتاق فرو ریخت و پسر جوان خواهر همان دم جان داد و خودش به شدت مجروح شد.»
مادر جوانی که حلق و گلویش خشک شده و توان حرف زدن نداشت، در وضعیت بد روانی فریاد میزد که تمام خانواده به شمول شش کودک را از دست داده است. چنین روایتهای تلخ فراوان بود و از هر طرف به گوش میرسید اما از آنجایی که مصروف مداوای مریضان بودیم به سخنان مصیبدیدگان که مملو از درد و آلام جانسوز بود نمیشد به دقت گوش داد. بازماندگان شدیدا به وسایل نظیر سکواتور و تراکتور برای برداشتن آوار و جستجوی اعضای خانواده شان نیاز داشتند که متاسفانه در دسترس ما نبود و فقط با گفتن کلماتی جهت تسلیت بسنده میکردیم. اقدامات و امدادهای دولتی به کندی میرسید و باشندگان از توزیع ناعادلانه خیمهها و کمکها شکایت داشته و گفتند که مسوولان در فکر جیب خود اند.
حرکت ما ادامه داشت و روز سوم تیم سیار صحی به قریه آسیبدیده دیگری رسید که در آن ۱۴ تن جان باخته بودند. مرد سالخوردهای بنام کاکا کریم با اندوه قصه کرد:
«وقتی زلزله شد خانه سه اتاقه ما فرو ریخت. نواسهها و دو عروس و یک پسرم زیر آوار شده ولی شاید هنوز زنده بود و چون فریاد میآمد که کمک کنید ولی من مادر پیر شان با دست خالی تنها توانستیم نواسه سه ساله خود را نجات دهیم و دیگران همه جان باختند.»
لرزشهای پیدرپی زمین مردم را دچار اضطراب شدید ساخته بود و بسیاری از خانههایی که خساره دیده بود فرو میریختند. مثلا به تاریخ دوم و چهارم و پنجم سپتامبر در قریههای مختلف ننگرهار تلفات ناشی از پسلرزهها سنگین بود.
حضور داکتران زن در آن مناطق دوردست که حتی مسیری برای موتر ندارد، غنیمت بزرگ شمرده میشد به همین لحاظ باشندگان محل از داکتران زنان استقبال و از کار آنان تحسین مینمودند. یکی از ساکنان قریه گفت که تا امروز هیچ کسی چنین کمک با ارزشی به آنان مهیا نکرده است. پس از چند روز و سرازیر شدن کمکها، مردم هنوز از توزیع ناعادلانه مواد غذایی و خورد و برد مقامات شکایت داشتند.
روزهای بعد (۵سپتامبر۲۰۲۵ ) تیم سیار صحی ما به یکی از ولسوالیهای ننگرهار که در اثر زلزله آسیب کمتر نسبت به مناطق کنر دیده بود، سفر نمود. در اینجا خانهها غلتیده بودند اما تلفات انسانی نداشت، در قریه همجوار آن اما با تاسف که ۹ نفر جان باخته و تعداد بیشتری زخمی داشتند. اهالی قریه آشفته از غم نابودی داروندار شان، از ادامه شرایط مشقتبار زندگی مشوش بودند. اکثر مریضان دچار اضطراب، سردردی، بیخوابی، اسهال، بیاشتهایی و سایر امراض حاد و مزمن بوده و زنانی زیادی با مشکل خونریزی و سایر پیچیدگیهای نسایی و دردهای گنگ بطنی شکایت داشتند، کودکان ترسیده و حتی توان شرح حال خود را نداشتند.
جوانی بنام وسیم که خانهاش ویران شده در لابلای حرفهای فراوانش با بغض گفت: «با آن که خانه ما خراب شده و تمام اتاقها ترک برداشته که باید چپه و دوباره ساخته شود اما غم کلان نیست. مرا درد و واویلای مردم کنر در خود پیچانده که هم سر رفت و هم مال و این بیچارهها چطور در آن خانهای که به کابوس مبدل شده زندگی را از سر گیرند.»
زنان و مردان زیادی جهت معاینه و اخذ ادویه هجوم آوردند و اما تیم به گونه منظم تا ناوقت به ارایه خدمات ادامه داد و تعداد زیادی را معاینه نمود. اهالی که شکایت داشتند نه دولت به آنان سر زده و نه نهادهای خصوصی، از تداوی و دلسوزی داکتران، ادویه کافی و با کیفیت و رسیدگی به زنان و اطفال محل خویش خرسند بودند.
این تجربه تلخ آگاهی و همدلی وطنداران ما را هم به خوبی به نمایش گذاشت. در چنین حالات بحرانی آنان به دور از تعصب سمت، زبان، قوم و مذهب، با فداکاری و صداقت به یاری همدگر شتافتند. دولتهای فاسد و وابسته به امپریالیزم امریکا و استخبارات منطقه، تنها به پر کردن کیسههای خود میاندیشند و یا کمکها را به افراد وابسته به خود میرسانند. اما نیروی واقعی، نیروی مردمی است که با همبستگی و اتحاد میتواند نه تنها در برابر زلزلههای ویرانگر و دیگر آفات طبیعی بلکه در علیه جانیان طالبی و جهادی و حامیان خارجی شان نیز استوار و سرافراز بایستند.
درد و اندوه بیکران و ویرانی موجود در اثر زلزله را هیچ نهاد کمکرسان نمیتواند به سادگی مداوا نماید، کار شبانه روزی ناچیز ما و سایر هموطنانی که با مساعدت و حشر از مناطق دور دست به یاری درددیدگان شرق شتافتند، مرهم کوچکیست بر زخمهای بزرگ که با همدلی و وحدت همگانی التیام خواهد یافت. روزی این نیرو بر دهان کثیف تفرقهافگنان و قومپرستانی که به جارچیان بیمزد بیگانگان مبدل شدهاند مشتهای منسجم را نیز حواله خواهند کرد.
وطنداران داغدار!
«در دنیایی نه چندان مدرن، این درجه از زلزله ویرانگر و کشنده نیست اما از آنجایی که در این سرزمین سیل خیانت و جنایت رژيمهای مزدور و ایادی ناپاک شان جاری بوده و است، هیچ حاکمی به فکر عمرانی و نجات از بلایای طبیعی و غیرطبیعی نبوده و ما را در مسیر فجایع بدتری قرار دادهاند. از خاینان فاسد و مادرفروشان وقیحی که ما را به چنین سرنوشتی گرفتار نمودهاند باید تنفر داشت؛ با آگاهی و بسیج، باید علیه ستمگران آستین بالا زد و رزمید نه با تضرع و پی عوامل واهی گشتن.
