حفیظ راسخ: از همبستگی تک تک تان ممنون، اما...
- رده: مقالات
- نویسنده: حفیظ راسخ
- منتشر شده در سه شنبه، 15 ثور 1394
«اکنون ما در آستانه توفانی روبنده ایستادهایم... میتوان به دخمههای سکوت پناه برد، زبان در کام و سر در گریبان کشید تا توفان بیامان بگذرد. اما رسالت تاریخی روشنفکران، پناه امن جستن را تجویز نمیکند. هر فریادی آگاهکننده است....»

به تاریخ ۶ ثور ۱۳۹۴ در میزگرد تلویزیون «خورشید» در ارتباط به سیهروزهای ۸ و ۷ ثور، لمپنی به نام فهیم کوهدامنی وقتی منطق و پاسخی برای توجیه جنایات و خیانت های استادان بدنامش در چانته نداشت، به سبک تمامی اخوانیهای زورگو با حمله فزیکی بر من، به بهترین وجهی خود را به معرفی گرفته تربیت و ماهیت واقعی درونیاش را از پشت دریشی و نکتایی به رخ بینندگان کشید. او که تجربه چند سال قبل داکوگری در برابر نبیل مسکینیار را داشت، تصور میکرد با یک بچهترسانک، مرا نیز همچون مسکینیار به اظهار ندامت و تسلیم خواهد کشانید، اما شدیدا کور خوانده بود!
ویدیوی کوتاه این میزگرد در شبکههای اجتماعی بهطور گسترده دست به دست گردید و انزجار وسیع هموطنانم را به همراه داشت. طی روزهای گذشته دهها ایمیل، پیامهای فیسبوکی و تماسهای دلگرمکننده تلفنی از هموطنان داخل و خارج افغانستان دریافت نمودهام. متاسفانه قادر نبودم که به تک تک پیامهای این دوستان ارجمند پاسخ جداگانه فرستاده از همبستگی پرشور شان اظهار امتنان نمایم.
من به همین وسیله دست دوستی و همدردی این هموطنان بااحساس را به گرمی فشرده از آنان قلبا سپاسگزاری مینمایم. حمله این اوباش و حمایت هموطنانم مرا بیش از پیش به درستی راهی که در پیش گرفتهام باورمند میسازد تا در آینده راسختر و ثابتقدمتر آنرا در پیشگیرم. عکسالعمل اینچنین چوکرههای جنگسالاران و قاتلان ملت ثابت میسازد که افشاگریها، سیاستهای غیرسازشکارانه و فعالیتهای خستگیناپذیر اعضا و هواداران «حزب همبستگی افغانستان» دشمنان قسمخورده ملت را زبون و بیچاره ساخته که با ته کشیدن منطق شان، دیوانهوار با غُر زدنها و شیادی لمپنوار میکوشند دهان منتقدان را ببندند. بدمعاشی های این جلادان ممکن در مورد یک مشت افراد بزدل کارگر واقع شود، اما این اراذل خواب خوش مرعوب ساختن اعضا و فعالان حزب همبستگی با این شیوههای کودکانه را با خود به گور خواهند برد.
در شرایط کنونی افغانستان که جنایتکاران رنگارنگ سوار بر سرپنجه باداران خارجی شان در کشور ترکتازی دارند، وظیفه هر شخصیت و نیروی ملی، عدالتخواه و صادق اینست که بدون ترس و محافظهکاری صدای مردم بهجانرسیده گشته توطئهها و خیانتهای نوکران بیگانه را افشا نموده در عمل به روشنگری بپردازند. آنانی که به این راه شرافتمندانه پا میگذارند بدون شک با سنگاندازیها و حملات و تروریزم آنانی مواجه میشوند که بیش از چهار دهه است با زبان گلوله علیه مخالفان سخن گفته حیات شانرا در پناه تفنگ و اوباشی میبینند. به نظرم آنانی که مورد اینچنین حملات زبونانه خاینان ملی قرار میگیرند، موثر بودن مبارزه شانرا به اثبات میرسانند. فقط آنانی از حمله متقابل دشمن درامان اند که یا در راه سازش و مدارا قدم گذاشته اند و یا هم کار شان صرفا مجازی و برای دشمن بیخطر و غیرموثر است.
مردم هیچ کشوری در تاریخ بدون پیکار، خودگذری و دادن قربانی به رهایی و خوشبختی نرسیده اند. وطن و مردم ما غرق فاجعه و بدبختیها اند. اگر متحدانه و عملا هرکدام ما صدای مردم گشته، خاینان بنیادگرا و همپالکیهایشان را در میدان عمل به مبارزه بطلبیم، این ستمگران به زودی عرصه را رها کرده میدان برای یک جنبش وسیع مردمی و دادخواهانه هموار خواهد گشت. جنگسالاران، طالبان و دیگر دشمنان کشور که ظاهرا قدرتمند به نظر میرسند، سالهاست که در ذهن و قلب ملت مورد محاکمه و نفرین قرار گرفته از هیچگونه پایگاه مردمی برخوردار نیستند. اینان قوت شانرا از اتکا بر اربابان خارجی شان و سکوت و انفعال عناصر مدعی عدالتخواهی و مترقیبودن میگیرند.
اگر شیرزنان کوبانی میتوانند با وجدان بلند و شهامت و قهرمانی در برابر خونخوارترین و جاهلترین نیروی قرن ایستادگی نموده از سرزمین شان پاسداری نمایند، ما نیز میتوانیم از وطن نگونبخت و مردم رنجدیده ما دفاع نموده آنرا از چنگ اشغالگران خارجی و ایادی ناپاک داخلی شان نجات بخشیم به شرط آنکه جبن و محافظهکاری و ترس از مرگ را به دور افکنیم.
مجددا از حمایت هموطنانم قدردانی نموده اما از آنان میطلبم که قدمی به جلو گذاشته با پیوستن به «حزب همبستگی افغانستان» یا هر تشکل مترقی و مبارز دیگر برای رهایی افغانستان و مردمش گام بردارند. تنها فعالیت های متشکل و هماهنگ میتوانند موثریت لازم را داشته نطفه یک جنبش وسیع عدالتخواهانه گردد.
من معتقدم که کلید حل فاجعه جاری افغانستان در همین شاهکار حمید مصدق بیان یافته است. این شعر دلانگیز سرمشق من در زندگی سیاسی بوده است، آنرا به هموطنانم تقدیم میکنم که با تعمق بخوانند و بر آن عمل کنند:
چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد